ماشین های آخرین مدل پشت سر هم روی فرش قرمز حرکت می کردن و مقصدشون ورودی تالار بزرگی بود
از هر ماشین حداقل یک زوج و دو بادیگارد خبره پیاده میشدن و به آرومی و با وقار وارد تالار میشدن
فضای تالار کاملا سلطنتی بود و رنگ های سفید و طلایی و کرم به خوبی با هم دیگه آمیخته شده بودن
مهمانان با لبخند وارد تالار میشدن و با اشناهای خودشون با صمیمیت برخورد می کردن
بانوان حاضر در مجلس لباس های شب بلندی پوشیده بودن و جواهراتی از زمرد و یاقوت و الماس رو به کردن ها و گوش هاشون انداخته بودن
مردان مجلس کت و شلوار های خوش دوخت و اکثرا با رنک تیره به تن کرده بودن و جواهراتشون ساعت و بعضی پیرسینگ های ظریفی داخل گوش ها شون بود
همگی مشغول صحبت و رقص و آواز بودن تا اینکه فضا برای همه سنگین شد به خصوص مردان مجلس
نگاه ها ناخودآگاه به سمت در رفت و لبخند روی لب های همه ماسید
اون اومده بودن
مردای مجلس ناخودآگاه براش سر خم کردن ، انگار یاد گرفته بودن بهش احترام بزارن
همه متعجب بودن چرا که جونگکوک امسال همراه خودش پارتنری داشت و این یعنی دیگه کسی حق چپ نگاه کردن به پسره جونگکوک رو نداره
لی هیونگسو از بین بقیه افراد جلو اومد ، برگزاری مراسم امسال روی دوش اون بود
به رسم ادب برای جونگکوک خم شد و تعظیم کرد ، جونگکوک کمی براش خم شد
هیونگسو: خوش اومدی جئون
و نگاهش سمت تهیونگی رفت که معذب بود از نگاه های روی خودش
هیونگسو: تبریک می گم جئون جونگکوک امیدوارم خوشبخت بشید
کوک: ممنونم لی
جونگکوک نگاهی به تهیونگ انداخت و با اخم رو به هیونگسو کرد
کوک: به مهمونات بگو پسرم رو معذب کردن
و همون زمزمه آروم به گوش خیلی ها رسید و در کسری از ثانیه دیگه نگاهی روی تهیونگ نبود و این باعث تهیونگ بتونه نفس بکشه
هیونگسو تعظیم نود درجه ای کرد
هیونگسو: معذرت می خواهم جئون
کوک: از من نباید عذر خواهی کنی
هیونگسو صاف ایستاد و تا خواست برای تهیونگ خم بشه تهیونگ شونه های مرد مسن رو گرفت
ته: اشکالی نداره جناب لی
هیونگسو: در هر صورت من ازتون معذرت می خوام ، میدونم معذب شدین
ته: به هیچ وجه
تهیونگ لبخندی زد و هیونگسو با لبخندی اونا رو تنها گذاشت ، همراه جونگکوک روی مبل های سلطنتی که وسط سالن بود جا گرفتن
ŞİMDİ OKUDUĞUN
THE BABY POLICE [Kookv]
Kısa Hikayeنام: پلیس کوچولو 💫 مافیای غرق در خون و بی رحمی ...... با قلبی سنگین و نفوذ ناپذیر ...... بی اعتقاد به هر عشقی ...... بی اعتماد به هر غریبه ای ..... در اولین نگاه ...... در اولین بر خورد ..... دل به صاحب چشمانی می ده ..... و ...... و قلب سنگی و نفوذ...