گردن و شونه لختش مدام عمیق و نرم بوسیده میشد و بازوی نرمش نوازش
با خنده چشم هاش رو باز کرد و رضایت داد از خواب شیرینش بلند بشه
کوک: صبح بخیر دلبر کوچولو
خنده خواب الویی کرد ، آروم به سمت جونگکوک چرخید
جونگکوک بوسه آرومی از لب های سرخش گرفت و بعد شروع به بوسیدن تمام صورتش کرد
ته: صبح بخیر کوکی
جونگکوک خنده بمی کرد و تهیونگ رو توی بغلش آروم چلوند و همزمان بوسه محکمی روی لپ تپلش زد
ته: کوکی بریم حموم ؟
کوک: بریم عزیزم
جونگکوک بلند شد ، تهیونگ رو توی بغلش کشید و آروم به سمت حمام رفت
تهیونگ رو آروم روی سکوی حموم نشوند و آب گرم رو باز کرد تا وان بزرگ و طلایی پر بشه
تا وان پر بشه مشغول بوسیدن و نوازش کردن تهیونگ بود تا یک وقت تهیونگ حس بدی بعد از رابطه ی دیشب شون به دست نده
دلش نمی خواست تهیونگ فکر کنه تمام حرص جوش های قبل ازدواجش برای بدنشه
ته: کوکی تموم شدم اینقدر بوسم کردیییی
سرش رو از گردن تهیونگ بیرون آورد و مظلوم بهش نگاه کرد
کوک: خب خیلی شیرینی
تهیونگ خنده بلندی کرد و لب های صورتی جونگکوک رو عین خودش محکم بوسید
جونگکوک با خنده تهیونگ رو بلند کرد و توی وان نشست ، آروم تهیونگ رو بین پاهاش نشوند
دستش رو به سمت کمر باریک پسرش برد و شروع به ماساژ دادن کمرش کرد
می دونست ارضا شدن دیشبش ممکنه الان تهیونگش رو اذیت کنه
کمر ، زیر شکم و پهلوی تهیونگ رو هر کدوم به مدت ده دقیقه یا آرامش و حوصله ماساژ داد و این تهیونگ بود که از حرکت اون دست های بزرگ روی بدنش احساس امنیت می کرد
در آخر وقت تهیونگ ازهار خوب بودن کرد جونگکوک دست از ماساژ داد برداشت و مشغول شستن و شوی بدن و سر تهیونگ شد و در آخر با شستن بدن خودش از حمام بیرون اومدن
تهیونگ رو روی تخت گذاشت ، از کمد براش یکی از پیراهن های سفید خودش هم ته با باکسر در آورد
لباست رو تن تهیونگ کرد و خودش یه آستین حلقه مشکی با شلوار سمتش پوشید
موهای توله روی تخت رو آروم خشک کرد و بعد از خشک کردنشون بوسه ای رو شون گذاشت
ته: بریم صبحونه بخوریم کوکی گشنمه
کوک: چشم فدات شم بیا بغلم بریم
![](https://img.wattpad.com/cover/342300052-288-k649460.jpg)
YOU ARE READING
THE BABY POLICE [Kookv]
Short Storyنام: پلیس کوچولو 💫 مافیای غرق در خون و بی رحمی ...... با قلبی سنگین و نفوذ ناپذیر ...... بی اعتقاد به هر عشقی ...... بی اعتماد به هر غریبه ای ..... در اولین نگاه ...... در اولین بر خورد ..... دل به صاحب چشمانی می ده ..... و ...... و قلب سنگی و نفوذ...