THE LAST PART

2.4K 150 4
                                    

( سه سال و دو ماهه بعد )

وارده سالن عمارت شد ، خسته بود و به شدن به بغل کردن همسرش نیاز داشت

از پله ها تند تند بالا رفت و با قدم های بلند و تند وارد اتاق شون شد و تهیونگ رو در حالی دید که داشت به سمت حموم می رفت

ته: خوش اومدی کوکی بیا بغلم

دستاش رو باز کرد و همسر خسته اش رو در آغوش گرفت ، جونگکوک با خستگی سرش رو داخل گردن تهیونگ فرو کرد و گردنش رو بویید و بوسید

کوک: بدون من می رفتی حموم ؟

ته: آره

با تخسی جواب داد و ثانیه ای بعد توسط جونگکوک به حمام برده شد

لباس های خودش و تهیونگ رو سریع کند ، دست های تهیونگ رو با دستبند به میله ای که مخصوص حوله بود از پشت بست

ته: یااااا آروم تر

کوک: با توله تخسی مثله تو باید همین کار رو کرد

لب های تهیونگ رو شکار کرد و با دندوناش مشغول پاره کردن لب های بیچاره تهیونگ شد

جدیدا بعد از به دنیا اومدن پسرشون جونگکوک فوق العاده حسودی می کرد و تهیونگ بهش حق میداد

لب های پاره شده تهیونگ رو ول کرد ، با شیطنت سینه های کنی درشت شده تهیونگ رو توی دست هاش چلوند جوری که تهیونگ دردش گرفت

بعد از اون خون طور که تو چشم های تهیونگ نگاه می کرد سینه پر شیرش رو داخل دهنش گذاشت و عمیق مشغول مکیدن شد

ته: هااححح کوک ... نه هاااعااحح

اما جونگکوک مثل خودش با تخسی ادامه داد و همزمان دستش رو به سوراخ تنگ همسرش رسوند

بی ملاحظه دو انگشتش رو وارد کرد که باعث داد آروم تهیونگ شد

تهیونگ می دونست قرار نیست بتونه راه بره ، جونگکوک بالاخره رضایت داد سینه تهیونگ رو ول کنه

تهیونگ رو هم کرد و انگشت عاش رو بیرون آورد ، با انگشت هاش مشغول مالید و ملتهب کردن سوراخ تهیونگ شد

تا جایی که دید دیک همسرش بالا اومده و تحریک شد پس دست از کارش کشید

شروع به زدن اسپنک های محکم به باسن تپل و نرم تهیونگ کرد

این چند وقت بخاطر توجه کم تهیونگ واقعا ناراحت و عصبانی گرچه می دونست تقصیر تهیونگ نیست اما مهم نبود

باسن سرخ شده تهیونگ رو توی دستش چلوند و گاز محکمی ازش گرفت

ته: اخخخخ آروم باش کوکی

کوک: عمرا توله امروز باید بلندتر از هر روزی جیغ بزنی

دیکش رو با لوبی که تو حموم بود چرب کرد و یک ضرب وارد تهیونگ کرد

تهیونگ چشم هایش از درد به عقب رفت و بلندترین جیغ عمرش رو برای همسرش زد

جونگکوک راضی از کارش ضربه های عمیقش رو شروع کرد و کمر باریک تهیونگ رو گرفت

عمیق و محکم ضربه میزد و همزمان رون ها و باسن تهیونگ رو اسپنک می کرد

تا جایی که این دو ناحیه به کل قرمزش شده بودن

جوری که تهیونگ رو خم کرده بود و به فاک میداد سکسی ترین صحنه دنیا بود

کوک: عاح فاک ... همسرش سکسی من ...عاااححح

تهیونگ بخاطر ضربه های محکمی که پروستات به شده اش می خورد جیغ میزد و از لذت اشک می ریخت

تا جایی که جونگکوک بدنش رو صاف کرد و بدن هاشون بهم چفت شد

جونگکوک دستش رو به سینه های کوچیک تهیونگ رسوند و همزمان با ضربه هاش نیپل های تهیونگ رو می چلوند و از خیس شدن دستش توسط شیر تهیونگ بدن میبرد

سرش رو توی گردن تهیونگ فرو کرد و شروع به کار گرفتن کرد جوری که تا چند هفته جاش بمونه

ته: اههخ آرومممم اییی نهههه

دست های بسته اش کارش رو سخت می کرد و نمی تونست جونگکوک رو کنترل کنه

جونگکوک یه دستش رو روی شکم تهیونگ گذاشت و باسنش رو به دیکش فشار داد چرا که نزدیک بود

و با یه ضربه دیگه هم خودش و هم همسرش ارضا شدن ......

بعد از آوردن تهجونگ کنار تهیونگ نشست ، تهیونگ به آرومی سینه کبودش رو در اورد و دهن تهجونگ گذاشت

تهجونگ آروم شروع به شیر خوردن کرد و گاهی بازی بابا هاش می خندید

ته: آخه نگا پسرمووو، چطوری می تونی بهش حسودی کنی الهی فداش بشم

کوک: من با پسرمون مشکل ندارم یا توجه زیاد تو مشکل دارم تهیونگ

ته: کوکی پسرمون فقط پنج ماهش خوب به توجه میای داره

جونگکوک خندید ، همیشه اینکه تهیونگ سعی داشت قانعش کنه خنده دار بود

ته: جونگکوک یه چیزو می دونی ؟

کوک: چیو قشنگم

همون طور که نگاهش روی پسرش بود و موهای عشقش رو نوازش می کرد گفت

ته: اینکه خیلی خوشحالم پدره بچم تویی

چی می تونست در مقابل بهترین جمله دنیا به همسرش بگه ؟ قطعا هیچی

سرش رو توی گردن کبود تهیونگ فرو کرد ، با عشق عطر تنش رو نفس کشید

گردن کبودش رو آروم بوسید

کوک: ممنون که ماله من شدی زندگیم ......

خب خب سیلام خوشگلای من 😊

خوبین خوشین سلامتین ♥️

چه خبرا ؟

عرررررررررررررررررررررررررررررر اینم بلاخره تموم شد 🥲 خیلی دوسش داشتم 🤕🥲

مرسی که بودین و حمایت کردین ، مرسی که روحیه دادین 🥰🥰

اگر فیک اشکالی داشت بازم بهم بگین 🥲

اگر بیشتر ادامه پیدا می کرد آب بندی میشد واقعا 🥲🥲

خب سخنی نیست ووت و کامنت و معرفی به دیگران یادتون نره ♥️

فعلا بای لاولیا 😘♥️👋

THE BABY POLICE [Kookv]Where stories live. Discover now