6

2.1K 177 4
                                    

( جنی و لیسا )

به آرومی کیتنش رو روی تخت گذاشت ، با کلاه حوله تن پوش موهای بلند و مشکی دخترش رو خشک کرد

بند حوله رو کشید که باعث شد حوله بزرگ از روی آن دختر سر بخوره ، جنی با سر خوردن ناگهانی حوله سریع با دست هاش سینه هاش رو پوشوند

لیسا پوزخندی به حرکت دخترش زد و لباس هایی که آماده کرده بود رو روی تخت گذاشت

برگشت و‌ پشتش رو به دخترش کرد ، جنی از فرصت استفاده کرد و بعد از پوشیدن شرت و سوتین مشکی سریع خودش بلند و گشاد کرمی رنگ رو پوشید

لیسا برگشت ، یقه هودی بخاطر گشاد بودن یه وری شده بود و شونه و ترقوه راست دخترش معلوم بود

تر قوه ای که اسم لیسا به تایلندی روش تتو شده بود ، لیست لبخندی زد و به سمت جنی رفت

روی تتو تر قوه اش رو بوسید و دختر رو توی بغلش کشید ، روی تخت دراز کشیدن و جنی توی بغل بزرگ لیسا گم شد

هر چند لیسا یه زن بود اما ورزش های بی امانش توی دوران نو جوانی باعث شده بود هیکل درشت و مردانه ای پیدا کنه

روی موهای مشکی دخترش رو بوسید و آروم پشتش رو نوازش کرد ، جنی بیش از حد ظریف بود

جنی: میشه فردا دوستامو ببینم ؟

لیسا: دست من نیست بستگی داره ددی هاشون اجازه بدن یا نه

جنی: اگر بخوای می تونی راضی شون کنی

جنی زمزمه کرد و لیسا زمزمه اش رو شنید اما اهمیت نداد چرا که دوست نداشت کیتن کوچولوش حتی لحظه ازش دور باشه و بخواد با کس دیگه ای هم صحبت بشه ........


______________________

( اداره پلیس _ بخش مبارزه با مواد مخدر )


جانسون ملافه طول و عرض اتاقش رو طی می کرد و از استرس قالب تهی می کرد

همین الان بهش خبر داده بودن که تراشه ها سوختن و یون سو هم مفقود شده

جانسون: یعنی چه بلایی سر پسرام و دخترم اومده ؟

برای جانسونی که بخاطر ماموریتی توی سال های خدمتش عقیم شده بود اون چهار نفر مثل بچه هاش بودن

جانسون با دست های خودش اون چهار نفر رو آموزش داده بود و براش سخت بود بی خبری از اون ها

اونقدر فکر و خیال کرد تا بالاخره خسته شد و رضایت داد تا بشینه و کمی به مغز پیر و خسته اش استراحت بده .....

___________________

( یک هفته بعد )


یک هفته بود که توی عمارت تیره جونگکوک گیره افتاد بود و هر از گاهی حق رفتن به حیاط رو داشت

THE BABY POLICE [Kookv]Where stories live. Discover now