بعد از رفتن تمامی کسانی که توی عمارتش بودن توی آلاچیق نشست
لباس های خونیش با لباس های آمیزی عوض شده بود و به لطف داروی طبیب کنی دردش کمتر شده بود
آرنجش رو روی میز گذاشت و سرش رو به دستش تکیه داد ، خسته بود اما روم سبک شده اش کمی به ارامشش کمک می کرد
هوسوک: یونگی لطفا برو استراحت کن
یونگی: هوسوک چرا این طوری شد ؟
لم داد و چشم های خسته اش رو به هوسوک دوخت ، هوسوک شمشیرش رو روی میز گذاشت و کنار یونگی نشست
هوسوک: چون عاشق شدی یونگی و برای عاشق شدن خیلی کوچیک بودی
یونگی: نتونستم هوسوک ، نتونستم جلوش رو بگیرم
بغض کرد ، عاشق شدن توی اوج کودکی و بچگی یک فاجعه است
فاجعه ای که دیگه دلت نمی خواد بچگی کنی ، دیگه دلت نمی خواد بازی کنی
فقط و فقط دلت میخواد بزرگ بشی تا ازش مراقبت کنی
توی حال و هوای خودشون بودن که ندیمه ای بالا اومد ، تعظیم بلندی کرد و سرش رو پایین نگه داشت
ندیمه: سرورم شاهزاده چهارم اینجا هستن
یونگی: بگو بیاد
هوسوک بلند شد و با برداشتن شمشیرش تا قبل از اومدن جیمین از اون رفت
شاهزاده از پله ها به آرومی بالا اومد ، تعظیم کوتاهی کرد و منتظر موند تا برادرش اجازه نشستن بده
ولیعهد روی صندلی کناره خودش ضربه زد و جیمین با لبخند کمرنگی کناره ولیعهد نشست
ولیعهد موهای به رنگ شبش رو آروم نوازش کرد و از نرمی و لطافت شون لبخندی روی لب هاش اومد
جیمین: برادر حالت بهتره ؟
برادر ؟ تلخ ترین عنوانی بود که عشق کوچولوش می تونست با اون صداش بزنه اما خب دور نبود روزی که دیگه همچین نسبتی بین شون نباشه
یونگی: آره جوجه حالم بهتره
جیمین خنده آرومی کرد ، سعی کرد با این خنده وضع آشفته درونش رو کمی کم کنه
چرا که قلبش وحشتناک تند میزدیونگی: ببینم تو الان نباید خواب باشی ؟
جیمین: داشتم کتاب می خوندم که ندیمه ام خبر آورد زخمی به قصر برگشتین
یونگی سری تکون داد و دوباره ساکت به نوازش کردن موهای عشق کوچولوش ادامه داد
جیمین: برادر دوست داری حرف بزنیم ؟
و ولیعهد از خدا خواسته شروع به حرف زدن و درد و دل کردن کرد
یونگی: می دونی جیمین وقتی از قصر بیرونم کردن مستقیم به سمت بازار رفتم
اونجا یه بچه درست هم سن تورو از زیر دست بچه های قلدر نجات دادم
YOU ARE READING
MY SWEET BROTHER [Yoonmin]
Short Storyنام: برادر شیرین من 💫 امپراطوری چین امپراطوری بزرگ و قدرتمند کسی جرات حمله به چین رو نداره و این ترس قراره با به تخت نشستن ولیعهد جوان بد تر هم بشه مین یونگی ، بیستمین پادشاه از سلسله مین تازه از جنگ برگشته و قراره به زودی به جای امپراطور بیمار...