نیمه شب بود و ولیعهد در آلاچیق مشغول مطالعه بود ، بعضی از قوانین قصر رو فراموش کرده بود و نیاز به مطالعه داشت
هوسوک: سرورم ملکه خواستن تا به حرمسرای سلطنتی برید
ابرو های ولیعهد بالا پرید
یونگی: این وقته شب ؟
هوسوک: بنده بی اطلاعم
یونگی: بسیار خب بریم
نشانه ای لایه صفحه کتاب گذاشت تا صفحه اش رو گم نکنه و بلند شد ، دستی به لباسش کشید و از آلاچیق بیرون رفت
ندیمه ها و خواجه ها هم پشت سرش راه افتادن ، از این کار متنفر بود که یه مشت آدم مثل جوجه اردک پشتش حرکت کنن
حرمسرای سلطنتی از عمارت ولیعهد و امپراطور خیلی دور نبود و ولیعهد از دعوت شدن به اونجا حس خوبی نداشت
یونگی: به ملکه بگید من اینجام
ندیمه: بله سرورم
ندیمه دم دره اتاق ملکه رفت و با صدای نسبتا بلندی بودن ولیعهد رو اعلام کرد
ندیمه: بانوی من ولیعهد اینجا هستن
لیائو: بگو بیان داخل
ندیمه: چشم بانوی من
از پله ها پایین اومد و به سمت ولیعهد رفت و با سر پایین گفت
ندیمه: بفرمایید داخل سرورم
ولیعهد با قدم های محکم وارد اتاق ملکه شد و با دیدن دختران و پسران زیبایی که دوره ملکه بودن پوزخندی زد اما چیزی نگفت
پشت میز ایستاد ، تعظیم کوتاهی به ملکه کرد و منتظر موند
یونگی: با من کاری داشتین مادر ؟
لیائو: پسرم تو قراره امپراطور این مملکت باشی و جانشینی برای خودت داشته باشی
یونگی: درسته
لیائو: برای این کار فکر نمی کنی بهتر باشه قبل از انتخاب همسر ، همبستری رو یاد بگیری ؟
ولیعهد نیشخندی زد ، دست هاش رو روی میز گذاشت کمی به سمت ملکه خم شد
یونگی: مادر همبستری یک فعل کاملا غریزیه و انسان به موقعش می دونه باید چکار کنه
پوزخندی زد و تیکه اش رو از روی میز برداشت ، تعظیم بلندی کرد و از اتاق خارج شد
ملکه پوزخند عصبی زد و دستش رو روی میز کوبوند .........
راضی از دست به سر کردن ملکه به عمارتش برگشت و در کمال تعجب دید که جیمین هم در آلاچیق منتظرشه
لبخند ذوق زده ای زد اما مخفیش کرد و به جاش لبخندی آروم روی لب هاش نشوند
به آرومی به سمت آلاچیق رفت و از پله ها بالا رفت ، اما با دیدن قیافه ناراحت و چشم های اشکی جیمین اخمی کرد و به سمتش پا تند کرد
YOU ARE READING
MY SWEET BROTHER [Yoonmin]
Short Storyنام: برادر شیرین من 💫 امپراطوری چین امپراطوری بزرگ و قدرتمند کسی جرات حمله به چین رو نداره و این ترس قراره با به تخت نشستن ولیعهد جوان بد تر هم بشه مین یونگی ، بیستمین پادشاه از سلسله مین تازه از جنگ برگشته و قراره به زودی به جای امپراطور بیمار...