Part21(روز به یاد موندنی)

659 143 164
                                    

این پارت کلا اسماته اگه دوست ندارین نخونین❗️

-"مینهو...د...دوستت دارم"

همین جمله باعث شد مینهو روی لب های پسر لبخند بزنه و با عشق بوسه آرومی رو شروع کنه.
مرد بدجوری دلش میخواست گردن خوش عطرشو گاز بگیره و خونشو بچشه اما تنها کاری که میتونست بکنه، بوسیدن اون خال کوچیک کنار ترقوش بود. جیسونگ روی پاهای مینهو نشسته بود و مینهو خیلی اروم میبوسیدش و جیسونگ بی قرار تر از این حرفا بود.
-"آه...لی مینهو..م.. میشه سریع تر انجامش بدی؟"

جیسونگ با خجالت گفت و مینهو رو لبای لرزونش لبخند زد
-"خیلی زیبایی.. سریع؟! میخوام ثانیه به ثانیه امشب رو تا عمر دارم به وضوح به یاد بیارم پس اروم پیش میریم"

جیسونگ خندید و به کمرش قوسی داد، رد انگشتهای مینهو روی پوست تنش گزگز میکرد و باعث میشد برای طلب گرما بیشتر و بیشتر بهش نزدیک بشه. مینهو رد بوسه هاش رو به سینه جیسونگ رسوند و با احساس گرمی دستهای جیسونگ روی بدنش که تلاش میکرد لباس مینهورو در بیاره خندید.
-"خیلی کندی مینهو"

جیسونگ لباس مینهو رو از تنش بیرون کشید و با اشتیاق سینه ی ورزیده ی مینهو رو نوازش میکرد. پسر بلندتر سرش رو پایین کشید و زبونش رو با لذت دور نیپلش چرخوند و یکباره مک صدا داری زد.
-"آه..."
با رها شدن همون آه کوتاه، تموم آرمان های مینهو برای به آرومی ثبت کردن خاطرات به فنا رفت. بی اختیار جیسونگ رو از روی پاش به کاناپه کوبید و اینبار با فشار بیشتری زبونش رو دور نیپل صورتی رنگش میچرخوند و سین های صورتی رنگشو رو با لذت میمکید.
-"اهه..مینهویا؟"
-"جانم آروای من؟"

پوست گردن جیسونگ رو بین دندونهاش نگه داشت و همینطور که گاز میگرفت برای تولید اولین لاو مارکش با لذت مکید. همچنین بالاخره موفق شد تا شلوار مزاحم جیسونگ رو رو از پاش بیرون بکشه.
-"مطمئنی میخواستی..آه..آروم انجامش بدی؟"

مینهو خندید و لبهاش رو مماس با لبهای جیسونگی که به خاطر سرعت حرکت دستش روی عضوش به نفس نفس افتاده بود نگه داشت.
"دیگه مطمئن نیستم. "
بالاخره از کبود کردن گردن جیسونگ سیر شد، بوسه هاش رو تا پایین ادامه داد و بدون هیچ مکثی شلوار خودشو از پاش بیرون اورد.
اما همچنان دلش میخواست در عین بی طاقتی به جیسونگ هم لذت بده.

برای همین خودش رو پایین کشید و قبل اینکه جیسونگ متوجه ی چشمهای خمار و کشیده ی مینهو بشه با حس خیسی لبهای زیبای مینهو دور عضوش بالا پرید.
-"مینهویا لطفاً من...آه فاک! "
به موهای مینهو چنگ انداخت، مینهو سرش رو با لذت بالا و پایین میکرد و جیسونگ با صورت جمع شده زیر دستش ناله میکرد. صدای نفس نفس زدنش کل اتاق رو برداشته بود و مینهو سرش رو با لذت بالا پایین میکرد و همزمان ورودی خیسش رو با سر انگشتهاش میمالید.
-"آهه...مین...آهه این..حسش عجیبه..."

 𝑨𝘶𝘳𝘰𝘳𝘢Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang