Part19(اولین بوسه)

719 170 227
                                    


مینهو وقتی جیسونگ رو در اون لباس زیبا دیده بود، لحظه ایی انگار عقلشو از دست داد.
دلش میخواست لب های گلبهی جیسونگ رو که تضاد زیبایی با رنگ چشم ها و لباساش داشت ببوسه.

اون لب ها حتی از گلبرگ های شکوفه گیلاس نرم تر و ظریف تر بودن.
تمام وجود اون پسر زیبا و پر بود از ظرافت. دقیقا چیزی که برای مینهو خیلی خاص بود ظرافتی بود که تو وجود جیسونگ قرار داشت. جیسونگ قطعا آرورای مینهو بود

وقتی مینهو این لقب رو روی جیسونگ گذاشت فهمید که جیسونگ حتی فرا تر از الهه ها زیباست.
میخواست اون لب های نرم رو ببوسه، میخواست مالک اون چشم های دریایی بشه.
میخواست تمام پسرک رو برای خودش داشته باشه
اما با وارد شدن شخصی به داخل سالن، ناخوداگاه از جیسونگ فاصله گرفت و تازه یادش اومده اون حتی حق عاشقی نداره!
-"اقای لی؟...مدیریت گفتن که بهتون خبر بدم باهاتون کار دارن"

مینهو بعد از اینکه با اکراه از جیسونگ جدا شد و بهش گفت تو اتاقش منتظرش باشه، با قدم های بلند از سالن خارج شد. سمت اتاق مدیر رفت و چند تقه به در زد
-"بیا تو"
-"بامن کاری داشتین؟"
مدیر از پشت عینکش نگاهی به مینهو انداخت و زمزمه کرد:"شنیدم هان جیسونگ در آزمون ارزشیابی باله قبول شده تبریک میگم"
مینهو تعظیمی کرد و با لبخند گفت:"ممنون"
-"اون پسر کاملا برای مسابقه آمادست"
-"درسته"

مدیر نفس عمیقی کشید و برگه های روی میز رو مرتب کرد:"پس حتما بهش خبر بده که هفته بعد شنبه ساعت پنج ظهر مسابقه نهایی شروع میشه... در کل دو تا رقیب داره که هردوشون دخترن پس شانس برنده شدنش کم میشه.. باید خوب تمرین کنه."

مرد دستی به استکان قهوش کشید و جرئه ایی ازش نوشید تا گلوشو تر کنه:"و اینکه باید بیاد به سالن ورزشی بزرگ سئول.. مسابقه اونجا برگذار میشه..اینارو بهش بگو"
-"حتما..خیلی ممنونم"
مینهو بعد از تشکر کوتاهی تعظیمی کرد و از اتاق مدیر خارج شد.

اینکه رقیب های جیسونگ دختر بودن یعنی جیسونگ تنها پسر اون مسابقه بود.
دختر ها در ورزش باله از ظرافت و زیبایی بالایی برخوردارن و شانس برنده شدنشون همیشه بیشتر از پسراست.
اما مینهو مطمئن بود جیسونگ زیباترین و حرفه ایی ترینه. اما میتونست مقام اول رو نصیب خودش کنه؟

با یاد اینکه چقدر الان دلش برای عطر تنش تنگ شده ریز لبخند زد و وارد سالن شد.
با دیدن جیسونگ از پشت پنجره شیشه ایی اتاقش که با کنجکاوی شیشه قرمز رنگی رو تو دستش داره شوکه شد
-"پسره فضول!!"

اون شیشه خون همیشه توی کشوی مینهو بود تا برای روز مبادا استفادش کنه اما جیسونگ با فضولی کردناش پیداش کرده بود. چرا حداقل یک روزم نمیشد که از دست اون پسر حرص نخوره؟
جیسونگ اگه راز مینهو رو میفهمید حتما خیلی بد میشد. نمیخواست جیسونگ بفهمه اون یه خوناشام بیچارست که نه ماه بیشتر زنده نمیمونه!

 𝑨𝘶𝘳𝘰𝘳𝘢Where stories live. Discover now