Part 17

996 88 5
                                    

Couple : BoyXGirl, KookJin

Part 17

جونگ کوک منتظر به گوشی هیونا خیره شده بود...هیونا با لبخندی از پشت میز بلند شد:" تو صبحونه رو شروع کن..من الان میام

قبل از رفتن پاسخ داد:" اوه...کیونگ سون..حالت چطوره؟

کوانگسو با صدای بلندی غرید :" این مسخره بازی هارو برای من درنیار...کدوم گوری هستیییی؟

هیونا که خشم و نفرتش بیشتر از قبل شده بود نگاهی به پشت سرش انداخت و وارد اتاق جونگ کوک شد:" خفه شو مردک آشغال..توی حرومزاده...

-صداااتووو ببرررر...یا همین الان گم میشی میای اینجا..یا دیک خوشگل برادرتو شام امشب سگا میکنم...

هیونا چنگی به موهاش زد و با صدای بلندی جواب داد :" تو هییچ گوهییی...

اما خشمشو با بستن چشماش و فشردن دسته ی صندلی کنترل کرد:" دستت به جیمین بخوره...میکشمت...

صدای بوق ممتد سوت پایان زندگی رو به رخش میکشید...هیچ کاری از دست اون مردک بعید نبود..میترسید..

با حس دستای جونگ کوک دور شونه هاش با عجله به عقب برگشت...از کی اینجا بود.. قلبش تو دهنش میکوبید...

جونگ کوک با نگرانی اشک صورتشو پاک کرد :" چرا گریه میکنی؟..کی بود؟

هیونا با تعجب صورتشو پاک کرد..کی گریه کرده بود:" آه..یکی..یکی از دوستام...

اخم جونگ کوک لرزه ای به تنش می انداخت ...

" کدوم دوست؟ "

کلافه بود فکرش درست کار نمیکرد تا نقشه ای بکشه..جیمین تو خطر بود و باید میرفت...

" هان..حالش خوب نیست..گف برم پیشش..اگه نرم.."

دوباره اشک های دلتنگیو درماندگی...

جونگ کوک به آرومی بغلش کرد:" آروم باش عزیزم..کدوم دوستت؟ چرا حالش خوب نیس؟

هیونا از آغوشش بیرون اومدو سمت لباس هاش رفت :" قبلا خیلی کمکم کرده...همیشه کنارم بوده...من..من باید برم..

جونگ کوک آهي کشید..به میز اتاقش تکیه دادو به حرکات عجول هیونا خیره شد..دلش با دیدن اشک هاش ریش میشد...چقدر نگران حال دوستش بود حتما اتفاق بدی براش افتاده :" با این حال بخوای بری نگرانت میشم...بذار من برسونمت

هیونا اشک های صورتشو پاک کرد:" نه..خودم میرم..نمیتونم تنها‌ش بذارم..نه حالا که بهم احتیاج داره...

Face Off  (Season 1) | Complete Where stories live. Discover now