Part 24

994 83 1
                                    


Couple : BoyXGirl, KookJin

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

Couple : BoyXGirl, KookJin

Part 24

ازدواج ... با جونگ کوک...آرزویی که هیچوقت تو خوابم تصورش نکرده بود...پس چرا خوشحال نبود!

همچنان دنبال رد امید و خوشحالی از چشمای هیونا بود...چرا بهت زده نگاش میکرد..

پس حق با تهیونگ بود...با این پیشنهاد میتونست احساس واقعیشو متوجه شه...دوستش نداشت...یه هوس بود..یا نقشه؟

با دیدن قطره اشکی که از گوشه ی چشمای هیونا سر خورد نگاهشو از چشمای گریونش گرفتو پوزخند نامحسوسی زد:" تو..یعنی..ما باهم خوابیدیم..فکر میکردم دوستم داری..وگرنه..

هیچ راهی نداشت.. چی میگفت...رد یا قبول این درخواست هردو دردسر بود..

بغض جونگ کوک هر لحظه آماده شکستن بود..از لبه ی تخت بلند شد تا با فرار کردن، غرور از دست داده شو برگردونه...

لال شده بود.. حتی کلمه ای..حرفی..هیچی نتونست بگه..جونگ کوک عصبانی بودو ممکن بود برای همیشه ترکش کنه... اینو نمیخواست..نباید این خوشبختیو طعم زندگی کردنو از خودش می‌گرفت.. با عجله اشکای صورتشو پاک کردو قبل رفتن صداش زد:" جونگ کوک..

بالاخره اسمشو صدا زد...چرا مثل احمقا منتظر بود...چرا بی توجه به صدای لرزونش از این اتاق بیرون نرفت...

" من دوستت دارم...اینو بارها گفتم..اما.."

جونگ کوک با اخمی به سمتش چرخید :" اما...دوباره اما...

هیونا به کمک دستاش روی تخت نشست:" ببخشید..من، من اینقدر شکه شدم...که..اصلا...نمیدونم..یعنی اینکه بخوام جواب بدم...یا چیزی بگم..نمیدونم کوکی"

قلبش با هر کلمه و صدای لرزونش به تپش می افتاد..حق با هیونا بود..این درخواست خیلی غیرمنتظره و بی فکر بود...شاید انتظار یک مکان رمانتیک و درخواستی خاص داشت..نه اینطور  بی سرو پا و یهویی.. چطور به این موضوع فکر نکرده بود..چطور احساسات و عواطف دخترونشو درنظر نگرفت...

Face Off  (Season 1) | Complete Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon