Couple : BoyXGirl, KookJinPart 19
(از قسمت * صحنه های اسمات شروع میشه، اگه دوست نداشتین نخونین)
اسم برادرش، سخت ترین و زیباترین بخش زندگيش..چطور میتونست اسمی از تنها امید زندگیش ببره وقتی تو آغوش دشمنش نشسته بود..سرشو روی سرشونه های برهنه ی جونگ کوک گذاشت و با بالا و پایین کردن انگشت اشاره اش روی سینه ی برجسته اش بغضشو خورد :" ا...اسمش هیونه...
جونگ کوک مچ دست خالکوبی شده اشو بوسید وموهای نیمه مرطوبش رو نوازش کرد:" اوه..چقدر شبیه همین! عکسی ازش داری؟
هیونا سرشو بلند کرد :" آه..نه!
جونگ کوک لبخند مهربونی زدو صورتشو نوازش کرد :" حتما مثل تو مهربونو خوشگله..یه روزی پیداش میکنم..قول میدم..قسم میخورم پای قولام بمونم"
هیونا لرزی کردو لباشو گزید :" م..ممنون..
جونگ کوک شیر آب گرمو باز کرد :" سردت شد نه؟ بیا زود دوش بگیریم بریم، فک کنم الان مامان اینام بیان..
هیونا لبخندی زدو به کمک جونگ کوک توی وان ایستاد...جونگ کوک با ملایمت موهای کفی و نرمشو زیر دوش آب گرم ماساژ میداد..چشمای هیونا از حس لذتو رقص انگشتای کوکی با پوست سرش خمار شده بود...
" ممم..جونگ کوک؟"
آب داغو سراسر بدن زیباش چرخوند :" جانم؟
یک دستی آب صورتشو پاک کردو نفس عمیقی کشید..جونگ کوک مشغول آبکشی بدن کفیش بودو به نگاه های خیره هیونا توجهی نشون نمیداد..
با حس انگشتای هیونا روی سینه ی زخمیش متوقف شد..نگاهش متعجب بود..
هیونا بوسه ی آرومی روی زخم قدیمی و نمناک جونگ کوک زد:" چرا...یعنی چطور این اتفاق افتاد؟
آه عمیقی کشیدو به وسط سینه ی چاک خورده و بخیه زده اش خیره شد:" این زخم..
انگشتای هیونا رو با انگشتای خودش گره زد:" بخاطر همون مردک آشغاله...همون کوانگسو که گفتی..اونو..دارودسته اش...
فک هیونا از ترس به لرزه افتاد...پاهای ظریف و کشیده اش توان تحمل وزن بدنشو نداشت..پس قبلا همو دیده بودن...
جونگ کوک غرق خاطراتو اتفاق اونروز بود..دستشو آزاد کردو به لبه ی دیوار سردو سرامیکی تکیه داد با صدای خفه ای غرید:" همشونو...میکشم...تک تکشونو...
زانو های هیونا خمیده شد اما قبل از افتادن جونگ کوک متوجه حال خرابش شدو کمر لختشو یک دستی نگه داشت:" خوبی؟
YOU ARE READING
Face Off (Season 1) | Complete
Fanfictionوقتی تمام تلاشتو میکنی تا ازش دوری کنی چون میدونی که موندن به ضررته اما هيچ وقت موفق نمیشی..مثل یه باتلاقی که دوس داری ازش خارج شی ولی میدونی موندن و دراومدن از این باتلاق یه معنی بیشتر نداره..مرگ! این عشق رو میخواستم حتی به قیمت جونم اما مرگ برادرم...