Couple : BoyXGirl, KookJin
Part 27
جمله ای که بارها آرزوشو داشت از لبهای زیبای جونگکوک بشنوه.. اما نه تو این شرایط..شکه شده بود..جونگکوکو نمیشناخت.. نگاهش..حرفاش..
دلش غوغا بود..اگه جین قبول میکرد چه حالی میشد..بغضش دوباره سرباز کرده بود اما تحمل کردو با پوزخندی نگاهشو به چشمای متعجب جین دوخت:" نمیخوای؟..مگه دوستم نداری؟
قطره اشکی از گوشه ی چشمای جین چکید..باورش نمیشد..جونگکوک قصد تحقیر کردنشو داشت؟...البته که داشت...حقش بود..اون یه متجاوز بود..
جونگکوک با پوزخند و لحن آرومی که هنوز حفظش کرده بود به سختی نزدیکتر شدو با انگشت شصت لبهای لرزون جینو لمس کرد..
" گریه میکنی..مگه همینو نمیخوای؟.. هممم؟ "
لمس دستای جونگکوک رو لباش حالشو دگرگون میکرد..نمیتونست تحمل کنه..این ظلم بزرگی بود..
" جونگکوک..خواهش..می..کنم"
جونگکوک با خونسردی انگشتشو روی چانه اش کشید :" چیو خواهش میکنی؟ که بدنمو داشته باشی؟
قلب جین مچاله شد..با این کار تمام خاطرات زیبای بین هردوشون رو خراب کرده بود..دست جونگکوکو به سختی پس زد :" بسه..دیگه ادامه نده..
جونگکوک خنده ی مسخره ای کرد :" اوه واقعا؟ چرا؟ شرم میکنی؟
جین نگاهشو به چشمای یخ بسته اش کشیدو لباشو با بغض جمع کرد..
لبخند جونگکوک محو شدو با اخمی فکشو بین انگشتاش گرفت:" اگه خواب باشم شرم نداره نه..اگه بیهوش باشم خوبه نه؟..
جين به هق هق افتاد:" نه..نه..
صورتشو نزدیکتر آورد :" به چشمام نگاه کن..
جین جرات نداشت..واقعا شرمنده بود..نمیخواست اینطور شه..لعنت به این دوست داشتنو شهوتی که ناخواسته بیدار شده بود..
جونگکوک فکشو محکم تر فشرد:" نگام کننن لعنتییییی....
جین بین هق هق هاش به سختی نگاهشو به سمت صورت و چشمای بیحس جونگکوک کشید..
" من..من و تو...منو تو دوست بودیم..آشغاله عوضی..من تو رو مثل برادرم میدیدم..تو همه چی بهت اعتماد کردم..حتی.."
بغض جونگکوک بالاخره ترکید:" حتی بعد..فهمیدن حست.. من تو این مکان بی درو پیکر...کنارت حس آرامش میکردم...ولی..ولی تو"
![](https://img.wattpad.com/cover/188643340-288-k682039.jpg)
YOU ARE READING
Face Off (Season 1) | Complete
Fanfictionوقتی تمام تلاشتو میکنی تا ازش دوری کنی چون میدونی که موندن به ضررته اما هيچ وقت موفق نمیشی..مثل یه باتلاقی که دوس داری ازش خارج شی ولی میدونی موندن و دراومدن از این باتلاق یه معنی بیشتر نداره..مرگ! این عشق رو میخواستم حتی به قیمت جونم اما مرگ برادرم...