Part 4

4K 602 76
                                    

Writer's POV.

- قرار..داد؟! چه قراردادی؟

پسر بزرگتر سرش رو تکون داد و پوزخندش رو دوباره به جین نشون داد

-قرار داد ساب بودن تو بیبی

پسر کوچیکتر از شدت تعجب چشماش رو تا جایی که میتونست باز کرد و بدون هیچ واکنش دیگه ای به پسر بزرگتر زل زد.

جین میدونست که ساب بودن یعنی چی. این رو چند بار از همکلاسی های حشریش که دوست داشتن اون کار رو انجام بدن و تحت سلطه مردهایی که تو ذهنشون «ارباب» یا « ددی » صداش میکردن، باشن و سخت به فاک برن و الان جین باورش نمیشد که برای انجام دادن همون کار اینجاست.

- حواست با منه؟

جین به خودش اومد و دهنش رو باز کرد تا حرفی بزنه اما هیچ کلمه ای از دهنش خارج نشد. کیم بهش زل زده بود و رفتارش رو زیرنظر گرفته بود و کار رو براش سخت تر هم میکرد.

- من.. یاد ندارم که چطور یه...یه ساب باشم

پسر بزرگتر ابرویی بالا انداخت و سعی کرد تعجبش رو از برخورد جین مخفی کنه. اون توقع داشت جین مخالفت کنه، بگه که اون داره بهش دروغ میگه و داد و فریاد کنه یا پا به فرار بذاره ولی گفتن این که یاد نداره چطور یک ساب باشه... خیلی دور از انتظار اون پسر بود.

- من قرارداد و دفتر قانون ها رو بهت میدم و تو هم میتونی قانون های خودت رو داشته باشی بیبی بوی

جین آب دهنش رو محکم قورت داد. وقتی که اون مرد «بیبی بوی» صداش میکرد؛ نمیدونست که دوستش داره یا نه اما انگار یه چیزی توی شکمش تکون میخورد و حال جین رو یه جوری میکرد... یه جوری که نمیدونست چشه.

نگاهی به کیم کرد که بلند شد و از آشپزخونه خارج شد و برای دقیقه ای تنهاش گذاشت قبل از اینکه دوباره برگرده و دسته ای از ورقه هایی که حدس میزد مربوط به چی هستن رو جلوش بذاره.

- خوب بخونش. اگر با جایی مشکل داشتی بهم بگو

جین مکثی کرد قبل از اینکه چیزی که توی ذهنش دور میخورد رو به زبون بیاره

- میشه.. همین جا جلوی شما بخونمش؟

- چرا که نه!

پسر بزرگتر سریع جواب داد و اشتیاق کمی توی صداش موج میزد.
جین آروم دستاش رو از حصار زانوهاش آزاد کرد و برگه ها رو به سمت خودش کشید.
« رابطه بی دی اس ام » که روی اون برگه ها نوشته شده بود تن جین رو لرزوند و برای لحظه ای خودش رو زیر اون مرد تصور کرد.

You can call me DADDY Место, где живут истории. Откройте их для себя