Part 21

472 109 24
                                    

با یاد و نام خدا
پارت جدید اوردم و اینکه انشالله برمیگردیم به همون روند سه روز درمیون یه پارت🙏

کم کمم میرسیم بجاهای اروم و رمانتیک داستامون( وی عاشق اسپویل کردنه😏)

خلاصه که آره
راستی لباس اماده کنین عروسی داریم😁😉

[ Pain /BlackField ]

" که داره میمیره..هوم..و شما الان دارین اینو بهم میگین؟؟"
با فریاد بلند دریک که بیشتر شبیه غرش بود دیوارای خونه به لرزه افتاد. همه کسایی که ایستاده بودن از ترس یه قدم عقب رفتن و بقیه هم خودشونو روی مبل جمع کردن.

عصبانیت آلفا چیزی ساده ای نبود. مخصوصا اگه اون آلفا کسی مثل دریکِ همیشه ی خدا بداخلاق و بی رحم باشه.
الان حتی استایلزی نبود که بتونه خشم بر افروخته ی گرگینه رو خاموش کنه. چون بیهوش روی تخت خواب دریک توی خواب فرو رفته بود. خوابی که حتی آرامبخش نبود تا از خستگیه چند وقته ی پسرک کم کنه. زمزمه های پر درد استایلز که دریک با قدرت شنوایی ماورا طبیعیش میشنید قلبشو بیشتر به آتیش میکشد و به عصبانیت غیر قابل کنترلش اضافه میشد.

دیمن با شرمساری که میشد از توی چهره ی جمع شدش خوند به خودش جرعت داد که حرف بزنه: ما تازه همین امروز فهمیدیم. یعنی خب درسته خیلی وقته حالش خوب نیست اما فکر نمیکردیم چیز جدی ای باشه

دریک پوزخند پر حرصی زد و نگاه سرخ ترسناکشو حواله ی مرد سیاه پوش کرد: که اینطور...
بانی مثل همیشه منطقی وارد بحث شد: الان وقت پیدا کردن مقصر نیست...

دریک با عصبانیت حرف زن رو قطع کرد و دوباره صداشو بالا برد: دقیقا همین الان وقتشه. دیمن قرار بود چهارچشمی مواظب بچه ها باشه.
رو به روی مرد خجالت زده ایستاد و انگشت اشارشو سمتش گرفت: خودت مسئولیتشو قبول کردی و حالا گند زدی

استفن که تمام مدت با استرس منتظر موقعیتی بود تا دیمن رو تبرئه کنه با شنیدن جمله ی دریک دیگه صبر نکرد و از جاش بلند شد .اما قبل از اینکه بتونه حرفی بزنه صدای برادرش متوقفش کرد: درست میگی.من مقصرم

آلفای خشمگین که از گوشه ی چشم بقیه رو میپایید متوجه حرکت استفن شد. گردن چرخوند و به بقیه ی افراد توی سالن نگاه کرد: استفن ،تئو ،مالیا و جکسون...شماهام کنارش بودین مگه نه؟؟هیچکدومتون متوجه رفتارای عجیبش نشدین؟شماها گرگینه این..چطور نفهمیدن که حالش خوب نیست؟؟

" حق نداری بقیه رو متهم کنی وقتی بیشترین تقصیر رو خودت داری"
دریک گره ی ابروهاشو سفت تر کرد و به دختر کوچولوی بلوند نگاه کرد.

کرولاین که از ساکت موندن و تماشا کردن خسته شده بود دقیقا رو به روی آلفای گله اش ایستاد .البته چون قدش کوتاه تر بود مجبور شد سرشو بالا بگیره. اونم مثل مرد بزرگتر ابروهای نازکشو توهم کشید و با جدیت به چشماش زل زد: تو کسی هستی که اون و بقیه ی بچه هارو وارد قضیه کردی. بخاطر توعه که نفرین گرگینه ایش فعال شده. میدونی چرا؟؟چون تو فقط یه ظاهر ترسناک داری و کلی ادعا. به استایلز قول دادی اما نتونستی ازش محافظت کنی. حتی زمانی که بهت نیاز داشت کنارش نبودی. همه ی اینا تقصیر توعه دریک هیل خودخواه

He's My WolfWhere stories live. Discover now