Part 7

575 121 51
                                    

با عرض معذرت دوستان
دیروز قرار بود پارت بزارم ولی متاسفانه گوشیم به فنا رفت...
بجاش پارت بعدی رو دو روز دیگه میزارم
خلاصه که آره...
ممنون بابت کامنتای و ووت هاتون😉

[ Find an island /Benee ]

استایلز یکی از کشو هاشو برای دریک خالی کرده بود و حالا مشغول چیدن لباسای مرد توی کشوش بود

-به نظرم داری زیاده روی میکنی

استایلز برگشت و به پدرش که دمه در اتاقش ایستاده بود نگاه کرد:خب معلوم نیست خانوادش کی پیدا شن

نواه دستی به پیشونیش کشید :مادربزرگت کلی مشخصات واضح و دقیق از اون مرد و خانوادش بهمون داده. این یعنی خیلی زود پیداشون میشه

-اگه زنده باشن

+اگه نباشن اون نمیتونه مدت زیادی اینجا بمونه.اون یه مرده گندس استایلز

پسرک دست از کار کشید و جلوی پدرش ایستاد:تا اونجایی که تورو میشناسم مرد مهربونی هستی. پس به من بگو کلانتر استیلنزکی. مشکلت با اون چیه؟

نواه نفسشو با حرص بیرون فرستاد و چشماشو تنگ کرد:شباهت اسمیش به گرگی که یهو غیبش زده و اینکه شبیه خلافکاراس .بد اخلاق و بی ادب هم هست

استایلز با تکون دادن سرش حرف پدرشو تایید کرد سعی کرد به موضوع دریک گرگی اشاره نکنه:موافقم. اما بهتره اینم یاد اوری کنم که اون فراموشی داره و تازه بخاطر اورده که خانواده و دوستاش به طرز فجیحی کشته شدن

کلانتر که انگار قانع شده بود از چهارچوب در جدا شد و نگاهی به ساعت مچیش انداخت:آره خب.من دیگه باید برم.امشب شیفتم.مواظب باش

همینکه برگشت با دریک رو به رو شد.دستشو رو قلبش گذاشت و نفس عمیقی کشید:اوه خدایا..زهر ترک شدم

-متاسفم کلانتر

و بدون هیچ حرف دیگه ای با بالا تنه ی لخت و خیس و حوله ی سفیدی که دور کمرش پیچیده شده بود وارد اتاق استایلز شد

-آفیت باشی

جواب پسرکو نداد و یه دست از لباساش که روی تخت چیده شده بود رو برداشت تا تنش کنه.

استایلز وقتی مطمئن شد پدرش رفته بیخیال مرتب کردن لباسای دریک شد و روی صندلی کامپیوتر پرید:خودت بقیشو ردیف کن

دریک بعد از بالا کشیدن شلوارش لباسای باقی مونده رو توی کشو چپوند و محکم هلش داد تا بسته بشه.

تیشرت مشکیشو برداشت و به استایلز که سرش با سرچ کردن تو اینترنت گرم بود نزدیک شد.

دور تا دورش پر بود از کاغذای خط کاری شده و پرشده از نوشته های ناخوانا. چند برگه ی کوچیک هم روی تخته جنایاته روی دیوار با پونز رنگی چسبونده بود. کتاب های قطور کهنه ای که از جولیا گرفته بودن هم روی میز کامپیوتر باز بودن.

He's My WolfWhere stories live. Discover now