Part 5

635 147 60
                                    

اول از همه باید بگم این فن آرت (پوستر)باعث شد من بشینم این فیکو بنویسم😅
یه ایده هایی هم از قبل بود ولی خب به اجرا دراوردنش اصل کاره
و اینکه آهنگای این پارت محشرن.. از دستشون ندین 😭❤
درمورد تایم آپ پارتا ها هم سعی میکنم سه روز درمیون یه پارت بزارم و با همین روند پیش برم
فعلا همین
ممنون بابت حمایتاتون♡

[imagine dragon/Demon]

- تو...تو کی هستی؟

مرد با شنیدن سوال سرشو کج کرد و ابروهاش به هم نزدیکتر شدن و چند خط بینشون افتاد

استایلز مطمئن بود اون نگاه گیج و کنجکاو رو قبلا هزاربار دیده و کاملا میشناستش.اما این مرد حتی یک درصد هم براش اشنا نبود

با تقی که به در خورد هر دو از جا پریدن. صدای نواه به استایلز کمک کرد خودشو جمع و جور کنه و بلند شه
-حالت خوبه بچه؟؟

سریع به طرف در دوید و دسته ی درو چرخوند. درو کشید اما باز نشد. دستشو تو موهاش برد و با چهره ی برافروخته ای نگاهی به اطرافتش انداخت.

-خوبم خوبم..فقط از روی تخت افتادم پایین...

سعی کرد با حرف زدن کمی وقت بخره تا بفهمه مشکل چیه

کمی طول کشید تا بالاخره یادش افتاد که دیشب درو قفل کرده. و کلید...روی میز تحریر کنار بشقاب غذا بود

برش داشت و درو باز کرد. در حدی که بتونه سرشو بیرون ببره بدون اینکه تخت تو دید باشه .

به وسیله ی لبخند پهنی که صورتشو پر کرده بود تلاش میکرد عادی به نظر برسه.

وقتی نواه قیافه ی عجیب پسرش که متشکل از یه لبخند احمقانه ی فِیک و موهایی که با ذره ای پیچ و تاب صاف توی هوا ایستاده بودن رو دید بیخیال کش دادن موضوع شد.

دستی به پشت گردنش کشید و خمی به ابروشو داد: میخواستم برم بازار محلی.گفتم شاید بخوای باهام بیای

استایلز لبشو اویزون کرد و سرشو به علامت منفی تکون داد: نه ‌میخوام امروزو با دریک وقت بگذرونم
نواه اصرار نکرد و فقط گفت: پس چیزی لازم نداری؟خوراکی یا میوه ای..

 پدر و پسر همچنان مشغول حرف زدن بود ولی مردی که لخت مادرزاد روی تخت نشسته بود به مکالمه ی اونا اهمیتی نمیداد.

اون بخاطر دیدن انگشتای بلند کشیده و پوست کرمی رنگی که بجای خز با موهای سیاه تا ارنجش پوشیده شده بود توی شک رفته بود. دستشو مشت کرد و بالا گرفت تا نگاهی بهش بندازه. انگشتاشو از هم باز کرد و کف دستشو روی سینه های ورزیدش گذاشت.

این جسم متعلق به اون بود؟ ولی آخرین بار که خودشو چک کرد یه گرگ گنده با چشمای قرمز بود. پس چه بلایی سرش اومده؟

He's My WolfWhere stories live. Discover now