Part 4

649 148 52
                                    

خب خب داریم به جاهای جالب ماجرا میرسیم(و شخصیت های جذاب جدیدمون وارد میشن😏😎) و منم سعی میکنم پارتارو طولانی تر کنم
حس کردم خیلی کوتاهن
خیلی دوست دارم نظراتتونو راجب این فن فیک بدونم
حتی انتقاد یا هرچی کلا(غیر مستقیم دارم میگم کامنت بزارین😑)
راستی آهنگارو گوش میدین؟؟پوسترا رو میبینین؟؟(یسریاشون کار دست خودمه مثل پوستر همین پارت)


[Sad sometimes / Alan walker]

بینیش تند تند تکون میخورد و سرشو به اطراف میچرخوند
چشماش درشت تر از همیشه به نظر میرسید. ازشون استفاده کرد و روی جاده زوم شد.با دیدن ماشینی که تو راه خونه ی جولیا قرار گرفته از جا پرید.

با تمام توان و سرعتش به سمت مقصد دوید. مثل همیشه هیچ مانعی سد راهش نمیشد.مخصوصا الان که متوجه شد تنها دلخوشیش برگشته.

وقتی به اونجا رسید ماشین ناشناسی نزدیکی خونه پارک شده بود.
پسری لاغر با قدی متوسط و موهای خیلی کوتاه تیره رنگ توی آغوش جولیا فرو رفته بود. چهره براش اشنا نبود اما بوی موردعلاقشو به راحتی استشمام میکرد.
با قدم های آهسته و کوتاه جلو رفت.
همینکه پسر از پیرزن جدا شد چشمش به اون افتاد. ابروهاش بالا رفت و نیش بازش تبدیل به لبخند مخملی و مهربون شد.
روی یه زانو نشست و دستشو برای بغل باز کرد.
گرگ همچنان با شک و تردید بهش نزدیک میشد

-دریک؟منو یادته پسر؟؟

حتی صدا هم متفاوت بود.به سختی میتونست شباهت هایی پیدا کنه.
و در آخر همراه با تمام این افکار توی بغل پسرک جا گرفت

-آره...منم..استایلز

گرگ روی زمین نشست و دمشو توی هوا تکون میداد.
اون بوی شیرین داشت دیوونش میکرد.حالا میفهمید که چقدر این مدت بی قرار و دلتنگ بوده.
وقتی استایلز خواست ازش جدا بشه جلوتر رفت که باعث شد پسرک به پشت روی زمین بیفته

-آروم تر
کوتاه خندید و دستشو رو سر دریک کشید
گرگ برای ابراز احساساتش از زبونش کمک گرفت و کل صورت استایلز رو لیسید

-کم کم دارم حس میکنم پسرمو با غذا اشتباه گرفتی دریک
گوشای گرگ تیز شد و پوزش بالا اومد.مردو میشناخت حتی با اینکه پیرتر و شکسته تر به نظر میرسید.
از روی استایلز کنار رفت و جلوی پای نواه ایستاد.سرشو به منظور درخواست نوازش کمی پایین آورد.

نه اینکه با مرد راحت باشه.فقط میدونست که اگه به اون ثابت کنه که پسر خوبیه میتونه بیشتر استایلزو ببینه و کنارش باشه

نواه بعد از کلی دست دست کردن بالاخره برای چند لحظه سر گرگ رو نوازش کرد.
قبل از اینکه دستشو برداره گرگ عقب کشید و دنبال مهمان سوم رفت.وقتی اطرافشون اثری ازش ندید شروع کرد به بو کشیدن.داخل ماشین هم سرک کشید.ولی اونو پیدا نکرد

He's My WolfWhere stories live. Discover now