Part 27

411 97 37
                                    

من بازگشتم..
هیچی ندارم بگم..🚶🚶
این شما و این پارت جدید


[I am falling in love/isak danielson]

پسرک سبزه با هیجان موبایلشو روی میز گذاشت و روی حالت بلندگو قرارش داد تا همه ی کسایی که توی اتاق نشیمن خونه ی ارجنت جمع شده بودن گفت و گوی اونارو بشنون
گلوشو صاف کرد تا پیشنهادشو به بقیه اعلام کنه: الان ما وسایل تزئین و کیک رو اماده کردیم تا به خونه ی استایلزشون بریم و کارمونو شروع کنیم. شما کادوهارو بخرین و تا قبل غروب بیاین اونجا

اینجا بود که مالیا چشماشو ریز کرد و دستی به چونش کشید:چجوری میخواین برین داخل خونه ی کلانتر؟
همه ی سرا به سمت اسکات که معلوم بود به کل این موضوع رو فراموش کرده چرخید. لبخند شرمگین و دندون نمایی روی لبای پسرک نشست
کوچیکترین دختر جمع که موهای موج دار بلوند توت فرنگی داشت کلید نقره ای رو که تا الان کفه دستش نگه داشته بود رو به همه نشون داد و روی میز کنار موبایل برادرش گذاشت :دارم کم کم شک میکنم واقعا تو اون کلت مغز داری یا نه اسکات

اسکات چشم غره ای به لیدیا رفت و از لای دندوناش با حرص گفت:ممنون
صدای دختری از اونور خط بلند شد و نظر همه رو جلب کرد:کی میره دنبال استایلز؟
بتای نوجوون خوش قیافه به جای اسکات که جوری رفتار میکرد انگار مسئول تدارکاته ، جواب داد:اسکات میره..با جیپ. شرط میبندم استایلز دلش برای اون ابوغراضه یه ذره شده

مالیا با ارنج اروم به دست جکسون کوبید و خندید:جرعت داری جلوی خودش اینجوری راجب جیپش حرف بزن
جکسون تک خندی زد و دستاشو به علامت تسلیم بالا گرفت:هنوز از جونم سیر نشدم.نه الان که الفامون هم پشتشه
اسکات بی توجه به دونفری که سرشون گرم بحث خودشون شده بود گوشیشو برداشت و جلوی دهنش نگهش داشت:پس کادوها با شما.چیزای خوبی بخرین ضایع نشیم جلوش
و تماس رو بالافاصله قطع کرد و از جاش پرید:بزنین بریم که کلی کار داریم

-لعنت بهت اسکات...میمردی زودتر بگی تولدش امروزه؟
کرولاین کلافه نق زد و گوشیشو توی کیف دوشی سرمه ایش چپوند. نگاهشو بین مغازه های رنگاوارنگ چرخوند تا یکی رو برای شروع انتخاب کنه
لیام همزمان با گاز زدن به ساندویچ مرغی که تئو بجای صبحونه براش خریده بود کنار دخترک بلوند ایستاد :تازه باباهم خبر نداره. باید از طرف اونم یچیزی برای استایلز بخریم؟
ابروهای کرولاین توهم رفت و با حرص گوشه ی لبشو گزید:آخ..یادم نبود

تئو ساندویچ به دست جلوشون پرید و گوشیشو تو هوا تکون داد:خودم بهش خبر دادم.گرچه میدونین که الان درگیر اماده کردن گروه تجسسِ پیدا کردن پدر سالواتور هان.اونام امروز میرن
بعد تموم شدن حرفش سرِ سس یکبار مصرف کپاپ رو با دندون باز کرد و اول کمی برای لیام و بعد روی ساندویچ خودش ریخت

He's My WolfWhere stories live. Discover now