هیچ وقت کسی رو از روی ظاهر قضاوت نکنید چون هر چقدرم فرشته باشن باز هم یه شیطان توی باطنشون دارن شیطانی که گاهی اوقات خودش رو نشون میده
تهیونگ برای اولین بار توی این سن درازش میخواست گریه کنه چون محض رضای فاک اون فقط فقط برای پنج دقیقه رفته بود بیرون تا از دهکده خرید بکنه اما هنوز پاش رو از در نگذاشته بود بیرون که کوک زد گریه و تا الان هم ساکت نشده بود
تهیونگ همچی رو چک کرده بود بهش غذا داده بود پوشکش رو عوض کرد بود حتی ذهنش رو خونده بود تا بفهمه دردش چیه اما بچه ساکت نمیشد
نالیید و بچه رو تو آغوشش تکون داد
_ کوکو بیب آخه تو چت شده؟!بچه با چشمای اشکیش دستاش رو دور گردن تهیونگ حلقه کرد و تو گردن اون هق هق هاش رو خفه کرد
تهیونگ کمر بچه رو نوازش کرد_ هیس کوک ددی اینجاس هیس
تهیونگ حس کرد که بچه اشفتس پس سعی کرد با پچ پچ کردن کلمه های آرام بخش رو در گوش اون زمزمه کن تا شاید آروم بشهاما با صدایی که شنید خشک شد و آرزو کرد کاش میشد محو بشه
+تهیونگتهیونگ با بهت سمت هیونگش برگشت
-شوگا هیونگ اینجا چیکار میکنی؟یونگی بی توجه به سوال تهیونگ با تعجب به پچه بغل تهیونگ نگاه کرد
تهیونگ رد نگاه هیونگش رو گرفت و دید که داره به بچه نگاه میکنه بچه رو به خودش چسبوند و چند قدمی عقب رفتیونگی که دید تهیونگ فکر میکنه اون میخواد بچه رو ازش بگیره آهی کشید گفت
+از کجا پیداش کردی؟؟تهیونگ نگاهی به بچه کرد که دیگه گریه نمیکنه و فقط با چشمای درشتش به یه گوشه خیره شده
-خب اون رو در خونم پیدا کردم
+انسانه؟
تهیونگ با دهنش رو قورت داد و سرش رو آروم تکون داد یونگی آهی کشید و دستاش رو توی جیب شلوارش کرد+درباره نگه داشتنش مطمئنی؟!
تهیونگ لبخند ملیحی زد با لحن مطمئنی گفت_کاملا مطمئنم!! چند ماهی هست که مطمئنم
شوکا با بهت گفت
+چند ماه؟!
_ اره چهار ماهی میشهتهیونگ اینو گفت و بوسه ای روی گردن کوک گذاشت
یونگی جلو آمد و نگاهی به بچه کرد کوک هم توی بغل تهیونگ چرخید و چشم های تیله ایش رو به یونگی دادتهیونگ دستش رو جلو برد و بچه هم که منظور پدرش رو فهمیده باشه دستاش رو باز کرد تا عموی جدیدش اونو بغل کنه
یونگی نامطمئن دستاش رو جلو اورد و بچه رو گرفت و کوک هم طبق عادت همیشگیش دستاش رو دور گردن یونگی حلقه کرد و سرش رو تو گردن یونگی بردتهیونگ به حالت بهت زده هیونگش خندید و
یونگی سعی کرد بچه رو با دستاش از خودش جدا کنه اما بچه یهو زد زیر گریه تهیونگ با نگرانی سمت هیونگش رفت و خواست کوک رو بگیره اما بچه از بغل هیونگش بیرون نمیآمد
YOU ARE READING
🍷Vampire
Vampire🍷 فن فیک خون اشام🍷 🕯اسم داستان:Vampire 🕯ژانرها: رمنس/تخیلی/اسمات/فانتزی/ 🕯رده سنی:+۱۸ 🕯️ وضعیت آپ: نامعلوم 🕯نویسنده: جیهو 🕯کاپل ها: تهکوک/سپ/ نامجین 🕯خلاصه داستان:کیم تهیونگ جزو خون آشام برتر سیاه بود، و برای افکار متفاوتی که داشت سال ها ا...