part26

669 93 72
                                    

آنچه گذشت.....
یونگی قلبش رو دوباره تو سینش گذاشته بود  میتونست حس کنه که عشق جیمین دیگه اونقدرام اذیتش نمیکنه و عذاب وجدان اون اتفاق حالا حالا ها سراغش نخواهد آمد اما همه افکارش بهم ریخت موقعه ای که کشش قلبش رو دنبال کرد و به دنبال طعمه ای که سوفیا براش طراحی کرد بود وارد جنگل شد و کوک رو لب مرز رها کرد

سوفیا که خواهرش رو کشته بود اما هنوز نتونسته بود به ماموریتش رو کامل کنه و نسل خانواده جئون رو کاملا از روی زمین محو کنه به دنبال رسیدن به کوک و کشتن اون بود....

اون از نزدیکی به یونگی استفاده کرد قلبش رو گرفت و عشق جیمین رو کم رنگ و عشق جیهوپ رو بهش اضافه کرد همچنین کاری کرد که قلب یونگی فعلا برای کشت کشتاری که باعث از دست رفتن تمامی مردم سرزمین جیمین شد فعلا عذاب وجدانی نگیره حداقل تا زمانی که اون خاطره به طرز کامل رو به یاد بیاره...

متاسفانه نقشه سوفیا برای به دست آوردن کوک زیاد مناسب نبود چون به محض بیهوش کردن یونگی به دنبال کوک رفت اما اون رو پیدا نکرد و عصبی یونگی بیهوش رو به مرز برگردنوند و دوباره با روح جیهوپ به سرزمین انسان ها برگشت....

یونگی بعد از چند ساعتی به هوش امد اما با به یاد نیاوردن چیزی و ندیدن کوک ناچار شد دوباره به سراغ جیمین بره و از اون کمک بخواد....
هر چند که متاسفانه یا خوشبختانه جیمین بدون یادآوری دوباره خاطرات اون جنگ خونی فقط در ازای دوستی با کوک قبول کرد تا به یونگی کمک کنه تا کوک رو پیدا کنه...

هر چند که پیدا کردن اون پسر بچه کار زیاد سختی نبود
یونگی و جیمین به محض پیدا کردن کوک به قصر تهیونگ رفتن و جیمین داستان ساختگی از حمله انسان ها به اون ها و فرار کردن کوک به جنگل تعریف کرد

و در نهایت خانواده کیم رو قانع کرد که همچی تحت کنترله
و جیمین و یونگی با فداکاری ساختگی جون سالم به در بردن.....

-------------

هیچ وقت فکر نمی‌کرد انجامشون بده...
حتی تا حالا بهشون فکر نکرده بود...‌
اما حالا.....
چند متر دورتر از والیدنش و دقیقاً جلوی روی اون ها
داشت دوست پسرش رو با ولع میبوسید

چند متر دورتر از والیدنش و دقیقاً جلوی روی اون هاداشت دوست پسرش رو با ولع میبوسید

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
🍷VampireWhere stories live. Discover now