Part 10

2K 289 29
                                    


÷خب پشمک های متحرک
+پشمک؟!
=اونم از نوع متحرکش
÷یااااا جلسه مهمه پشمک جان ها

قضیه از چه قراره؟!
خب از این قراره که خانواده کیم (تهیونگ و پدر مادرش بعلاوه هِسو ) برای مراسمی از قصر خارج شدن و چون فکر میکردن کوک مریضه یونگی و جیهو رو کنارش گذاشتن البته که تهیونگ خیلی اصرار کرد که به جای اون یونگی بره اما در اخر این تهیونگ بود که با کول باری از غم رفت و بچه عزیزش رو تنها گذاشت

حالا یونگی و جیهو توی اتاق کوک نشسته بودن و وسط یه جلسه خرگوشی مهم بودن
+انقدر به من نگو پشمک خرگوش روانی من کجام پشمکه
÷خو هیونگ تو یه پیشولی کیوتی نونا هم یه قورباغه پشم داره
جیهو جیغ کشید و با بالشت دم دستش چند باری محکم به کوک زد

= بی ادب من قورباغم خرگوش هار
یونگی که نمیدونست از لقبی که به خودش نسبت داده شده بود گریه کنه یا از  فرط مسخره بودن لقب جیهو بخنده فقط چند صرفه مصلحتی کرد و گفت
+ اروم باشین جلسه  مهمه
کوکی نیشخندی زد و دفترچه‌ای که روی میز بود رو برداشت و به دست گرفت

÷افرین پیشولی
=کوک قبول نی اون پیشولی باشه بعد من  قورباغه اونم از نوع پشم دارش اصلاااا قورباغه ها که پشم ندارن
÷یس دتس رایت نونا با جوجه اردک زشت چطوری؟! اون هم پشم   داره هم خوشگله !!
جیهو چشم چرخوند و با پا ضربه به ساق پای یونگی زد که از فرط خنده سرش رو تو بالش روی پاش فرو کرده بود

کوک لبخند خرگوشی زد و گفت
÷خب خانم ها آقایان موضوع  جلسه امروز ما سوزوندن کون کیم تهیونگ کبیر است
یونگی چند تا صرفه کرد تا خندش بند بیاد و به خودش مسلط باشه پس جیهو جاش سوال پرسید
=ببخشید رئیس بان بان چرا ما قصد داریم کون کیم تهیونگ کبیر رو بسوزونیم؟!

کوک چشم چرخوند
÷از دنیا عقبی جوجه ادرک زشت... این مردک جذاب لعنتییییی دو روز فاکی به من بی محلی کرد چون من یه ماه تمام هر روز با یونگی هیونگ میفرتم بیرون و  غروب برمیگشتم ایشون به غرورش بر خورد و مثل بچه ای در گهواره به برادر بزرگتر خویش حسودی کرده و ما با هم یک دعوای حصابی داشتیم پس از ان دو روز بی محلی کرده و تازهههه بعد از ان با ان عنتر بانوی خودشیفته گرم گرفته و حسادت مرا به چپ خود میگیرد و منکه دگر نمیتوانم ساکت بِنشینَم امروز برای عدل عدالت خویش برخاسته و  بانگ فریاد برداشته....

قبل از اینکه کوک متن حماسه برانگیزش رو تمام کن یونگی گفت
+ فهمیدیم بابا فهمیدیم حالا بگو نقشت چیه
کوک چشم غره رفت و گفت
÷یون  هیونگ الان برم به مامانت بگم وسط حرف من پریدی

یونگی با چشمای بزرگ به لبخند شیطانی کوک نگاه کرد و توی ذهنش به غلط کردن افتاد همه میدونستن جین چقدر کوک رو دوست داره حتی بیشتر از پسراش یه کلمه کافی بود تا جین قصر  رو برای کوک به اتیش بکشه البته که تمام خانواده کیم عاشق کوک بودن و حاضر بودن براش هر کاری بکنن اما انگار این حس تو تهیونگ و جین فراتر از بقیه بود

🍷VampireWhere stories live. Discover now