متن چک نشده
Pov
بعد از اینکه تلفنو قطع کرد با گریه به لین خیره موند لین به سمتش اومد و تو آغوش کشیدش و سعی کرد با زمزمه تو گوشش و نوازش موهاش آرومش کنه
@هی....آروم باش سوئیتی آروم باش....نونا پیشته باشه؟
دختر رو محکمتر بغل کرد و اشکاش لباس لین رو خیس کردن
چطور میتونست آروم باشه هیولا و تاریکی برگشته بود با یاد آوری اون یاد داشت لعنتی اشکاش شدت گرفتن لین سعی کرد به اتاق جیمین ببرتش تا اونجا آروم بشه تا ببینه دقیقا قراره چی بشه
@بیا عزیزم تو اتاق افسر پارک میمونیم تا وکیل داییت بیاد
با تکون دادن سرش از تو بغل لین بیرون اومد و در حالی که لین دستشو گرفته بود به سمت اتاق افسر ویژه رفتن
لین تهیونگ رو رو مبل نشوند و کنارش نشست و تو آغوش کشیدش جلسه پارک جیمین قرار بود طول بکشه امیدوار بود تا رسیدن وکیل مین جیمین بیاد آهی کشید و پسر تو آغوشش رو بیشتر نوازش کرد
عمارت جئون ۸ صبح
هر دو برادر با میلی مشغول خوردن صبحونه بودن
جئون گفته بود ترجیح میده تو رختخواب صبحونه اش رو بخوره واین موضوع دو برادر رو خیلی نگران کرده بود چون پرشین حتی وقتی بیمار میشد طبق عادت روزانه اش به سر میز میومد
با حرف جونگمین کوک از بازی با غذاش دست کشید و به برادرش نگاه کرد
×کاش اون پسر نمیرفت..خب میدونی فک کنم حال پدر برای همین بده در واقع فکر نمیکنم مطمئنم
با ناراحتی جمله اش رو بیان کرد و کوک به این فکر کرد کاش دستش به پسر میرسید چون الان کاملا آماده بود تک تک استخوان های پسر رو بشکنه
با صدای تلفن عمارت هر دو از فکر عمیقی که توش بودن بیرون اومدن
&سلام آقای مین یونگی...آه راستش آقای جئون تو اتاقشون هستن و تاکید کردن که کسی مزاحمتون نشه
÷.....
&بله کاملا متوجه ام اما گفتن که نباید مزاحمتون شیم
مکالمه خدمتکار ویژه توجه کوک و جونگمین رو به خودش جلب کرد کوک که اصرار های یونگی پشت خط رو دید به سمت خانم چویی حرکت کرد
_خانم چویی میتونی گوشی رو به من بدی و بری
خانم چویی گوشی رو به سمت کوک گرفت و با احترام کوچیکی که گذاشت به سمت آشپزخونه رفت
_سلام یونگی منم کوک پدر نمیتونه حرف بزنه چیزی شده؟
÷.....
اخماش تو هم رفت و با قیافه ای متعجب به جونگمین نگاه کرد
YOU ARE READING
IMPOSED FAMILY
Fanfictionکاپل:کوکوی ژانر:معمایی،انگست،جنایی،اسمات،کمی دارک مادر تهیونگ جئون سورا به دلایل نا معلومی خودکشی میکنه و حالا باید با داییش که حضانتش رو به عهده گرفته زندگی کنه البته دایی پیرش بعید به نظر میرسه بتونه این پسر مرموز و لجباز به رو تنهایی بزرگ کنه...