part 16

999 129 74
                                    

متن چک نشده

نکته مهم:جاهایی که جملات بین این دو علامت قرار داره ""یعنی حرف هایی که در ذهن او شخص ها زده میشه این علامت"مثال"

Writer pov

تو طول مسیر تا اتاق همش به این فکر می‌کرد چرا کوک باید بیاد اینجا نکنه چیزی تو عمارت گم شده و الان میخواد بگه تهیونگ دزدیده.....فاکی تو دلش گفت و بعد از اینکه لین در رو زد با صدای جیمین که اجازه ورود میداد لین در رو باز کرد و به تهیونگ نگاه کرد
ته سرش پایین و تو فکر بود که با صدای لین به خودش اومد

€سوییتی نمیری تو

تهیونگ با شدت سرشو بالا آورد و به لین نگاه کرد اما بعد به سه جفت چشم که از داخل اتاق منتظر نگاش میکردن خیره شد

و با بی‌حالی وارد اتاق شد لین در رو براش بست و خودش به سمت میزش رفت

به سمت کاناپه روبرو اون دو نفر رفت و نگاهشو به میز دوخت

جیمین لبخندی کمرنگ به پسر کیوت و خسته زد و با نگاه به یونگی و کوک شروع به صحبت کرد

÷خوب آقایون....حالا که خوده تهیونگ هم اینجاست میشه بگین برای چه کاری اینجا هستین؟

یونگی نگاهی به کوک کرد که با چشمایی وحشی به تهیونگ خیره بود و با صاف کردن گلوش جواب داد

×خوب..راستش در مورد قیم جدید و موضوع حضانت کیم تهیونگ اینجاییم

صورت جیمین چینی از روی ناخوشایندی خورد

÷این موضوعی نیست که به خاطرش باهاتون تماس گرفتیم تا به این جا بیاین....همونطور که بهتون صبح گفته شده جئون سانگمین دیگه شرایط....

کوک نگاهشو از ته گرفت و به جیمین که بی‌حوصله حرف می‌زد داد و وسط حرفش پرید

_ما هم اینو میدونیم اما همونطور که میدونید طبق قانون اقوام درجه یک میتونن حضانتشو به عهده بگیرن و الان نزدیک ترین فامیل بهش منم و برای گرفتن حضانتش اینجام

تهیونگ سرشو بالا گرفت و هنگ به کوک نگاه کرد

از شناختِ کمی که از کوک داشت فقط یه گزینه به ذهنش میرسید"خدایا میخواد حضانتمو بگیره که تا حد مرگ شکنجه ام کنه مطمئنم"

یونگی سرشو به نشونه تایید حرف های کوک تکون داد

×بله بله کاملا درسته و میتونید به پرونده اش نگاه کنید اون هیچ فامیلی که از سمت پدرش باشه نداره و از طرف مادری نزدیک ترین فرد بعد از آقای جئون سانگمین به تهیونگ جونگ کوکه پس بهتره تهیونگ به خونه کوک بره تا زمانی که آقای جئون به هوش بیاد

جیمین با نفرت به هر دوشون خیره بود نمیدونست چرا ولی امیدوار بود این دفعه کسی سراغ تهیونگ نیاد شاید اینجوری می‌تونست به تهیونگ نزدیک شه احمقی تو ذهنش به خودش گفت و با خشم پرونده تهیونگ رو باز کرد و با دیدن اسم شخصی دیگه پوزخندی عمیق رو صورتش نقش بست

IMPOSED  FAMILYWhere stories live. Discover now