𝐏𝐚𝐫𝐭 12

41 20 30
                                    

R.O.S.E

رز ناراحت بود..عصبی بود و این از رفتارش می بارید.
با وجود لورن در اتاق چشماشو ازش می دزدید و بدون محل گذاشتن بهش توی اتاق می چرخید و وسایل رو مرتب میکرد.
" واقعا فصل تبلیغات اعصاب خورد کن ترین وقت ساله..مجبوری سلیقه ی طرف رو به هزار روش بپیچونی.."
لورن پشت لب تاب بود و با ذوق سعی میکرد موقع کار کردن با همسرش گرم بگیره و به حرف بیارتش اما رز اهمیتی نمی‌داد.
" حس میکنم این روزا بیشتر از همیشه خسته میشم اما میتونی حدس بزنی چی فکر میکنم عزیزم؟.."
رز محل نداد و بعد از جمع و جور کردن جلوی آینه نشست به شونه کردن موهاش پرداخت.
لورن وقتی جوابی از رز دریافت نکرد از لب تاب جدا شد و آهسته به طرفش رفت" اینکه هر وقت به تو نگاه میکنم عقلمو از دست میدم..خستگی که جای خود داره.."
وقتی باز همسرش نادیده اش گرفت جلو رفت و از پشت بغلش کرد" چهیونگم بهم توجه نمیکنه..وقتشه سرمو بذارمو بمیرم.."
رز دستشو پس زد و از سر جاش بلند شد و ژل پوست رو برداشت..لورن با ناامیدی سرشو کج کرد" عزیزم نمیخوای باهام حرف بزنی؟تا کی میخوای نادیده ام بگیری؟.."
رز دوباره سر جاش نشست و به ادامه کارش پرداخت " تا وقتی تصمیم بگیری یه روانشناس رو ببینی.."
با پیش کشیدن این بحث پلک هاشو روی هم گذاشت و اون ملایمت از رفتارش محو شد" بس کن بهت گفتم که مشکلی ندارم نیازی هم به روانشناس ندارم.."
"من دارم.."
رز بلند شد و لباسش رو از تن کند و با فریادی جلوی لورن ایستاد" می بینی؟ اگه تو نیاز نداری من دارم.."
لورن نگاهشو از بالاتنه لخت رز و کبودی هاش گرفت و به نقطه ی دیگه ای دوخت.
" لورن نمی بینی؟ واقعا متوجه نیستی؟ تو داری بهم صدمه میزنی و مرتبا تکرارش می‌کنی، اینا برات مهم نیست؟من مهم نیستم؟.."
رز جلو رفت و تو صورتش پرسید.لورن نفس عمیقی کشید و سر تکون داد"چهیونگ! عزیزم..من خوبم..بهتر میشم فقط به فرصت نیاز دارم.."
رز پوزخندی زد و تند تند مشغول پوشیدن لباسش شد.
" تو فقط باهام راه بیا..باید همراه من باشی.."
رز با همون سرعت عمل کرم رو برداشت و شروع به آرایش کرد" من تحملش رو ندارم و خسته ام از اینکه رد وحشی بازی هاتو زیر پارچه و میکاپ قایم کنم.."
لورن کلافه به صورتش دست کشید" من دوست دارم چهیونگ.."
رز بدون اینکه جواب بده بعد از تموم شدن میکاپش کیفش رو برداشت و از اتاق خارج شد.
اون فقط جاش گذاشت؟..لورن اخم کرد و دنبالش رفت "صبر کن کجا میری..داری با این لباس تنگ کجا میری؟.."
بعد جلوتر رفت و دستش رو روی در ورودی گذاشت و مانع باز کردنش شد.
رز عصبی نگاهش کرد و کوتاه توضیح داد" کلاس دارم مگه نمی دونی؟.."
لورن همون طور که میخ کمر چسپون و تو چشم لباس رزی بود آمرانه گفت" عوضش کن..مگه هوا سرد نیست یه کت بپوش.."
رزان هم بالتبع اخم کرد " نه سردم نیست..در ضمن من همیشه همین طوری لباس می پوشم برو کنار.."
" خیلی غلط کردی..برو یه چیز دیگه بپوش تا عصبانی نشدم چهیونگ.."
لج رزان با این حرف درومد و دستگیره رو گرفت و سعی کرد درو باز کنه" برات متاسفم که آنقدر بیشعوری.."
لورن جلوی رز مقاومت کرد و صداشو بالا برد" با اعصاب من بازی نکن چهیونگ.."
خشم رز هم در یک آن نمود کرد و توی صورت لورن کوبید و داد کشید " اسم من رزانه نه چهیونگ.."
چند لحظه سکوت برقرار شد و رز درحالی که به نیم رخ کج لورن نگاه میکرد عقب عقب رفت.
لورن ساکت بود و رز نمیدونست چرا داره کم کم می‌ترسه..فقط وقتی لورن برگشت و به طرفش خیز برداشت خیلی غریزی جیغ کشید و دوید و خودشو توی حموم حبس کرد.
لورن پشت در موند و رز با استرس درو قفل کرد.
" درو باز کن چهیونگ..درو باز کن..بیا بیرون می‌خوام باهات حرف بزنم.."
" نمیام..تو حرف نمی زنی فقط زور میگی.."
" درو باز کن یونگ..بیا بیروووون.."
لورن انگار نه انگار چیزی شنیده باشه حرف هاشو تکرار کرد.
رز با ترس به در نگاه کرد..
" لـ..لورن؟!.."
" باز کن دختره ی هرزههههه.."
لورن به در مشت میزد و در توی لولا به شدت تکون میخورد.
هر لحظه صدای داد و فریاد های لورن که ازش میخواست درو باز کنه بالاتر می‌رفت..رز ترسیده از در فاصله گرفت..طوری که در توی لولا تکون میخورد اونو میترسوند حس میکرد هر آن از جا درمیاد و از هم می‌پاشه..انگار که به جای لورن یک هیولا پشت در کمین کرده بود.
با افتادن یک پیچ از کنار در رز به گریه افتاد و روی زمین نشست..لورن مثل یک دیوانه پشت در داد و فریاد راه انداخته بود..طوری که رز پشیمان شد که همچین بحثی راه انداخته و حسابی ترسیده بود.
" بسه..بسه لورن خواهش میکنم.."
"من همسرتم من همسرتم!باید بهم گوش کنی، هیچکس نمیتونه بدنتو ببینه..اونی که تو رو داره منممممممممم.."
" کافیه داری منو می ترسونی.."
نعره های لورن قوی تر از اونی بود که اجازه بده صدای لرزون همسرش به گوشش برسه.
رز به دری که هر لحظه شل تر میشد نگاه میکرد و اشک می ریخت و دعا میکرد این در دوام بیاره و از گیر افتادن به دست لورن وحشی نجاتش بده..هیچ وقت فکر نمیکرد روزی ممکنه تا این حد از مردی که دلش رو برده این طوری بترسه!

_Tigerish_

چانیول حس میکرد این روز ها مصرف قرص هاش افزایش پیدا کردند..چون هر وقت که پاشو از خونه بیرون میذاشت بلافاصله اون دختر رو می دید..مهم نبود چه وقتی از روز باشه..انگار خواهر مالک آپارتمان پشت پنجره کمین کرده بود تا ببینه چان کی از خونه خارج میشه تا دنبالش راه بیوفته.
جالب تر اینکه قصد و نیت هم فرقی نداشت چه پیاده روی ساده چه برای خرید چان هر وقت به طرف خونه بر می گشت همیشه صدای شالاپ شلوپ قدم هاشو شکار میکرد که با فاصله پشت سرش راه میاد..همیشه هم فاصله ی معینی رو حفظ می‌کرد و مثل جوجه اردک دنبالش راه می افتاد و به طرز خنده داری هم هر وقت چان می ایستاد و بر می گشت با چشمای معصومش بهش خیره میشد و منتظر می موند تا چان بازم راه بیوفته و اونم پشت سرش حرکت کنه .
و اینجا بود که چان آهی از کلافگی می کشید و قرصی از جیبش در می آورد و توی دهنش می انداخت‌.
با اینکه این وضعیت به شدت روی مخش بود اما کاری از دستش بر نمیومد انجام بده..چتری هم که اون دختر حمل میکرد اکثرا به یک بار اضافی بی فایده تبدیل می‌شد چون حجم خرید هاش گاهی از کنترل خارج می‌شد و دختر بیچاره نمی تونست درست حملش کنه و خیس آب به خونه می رسید.
این قضیه دیگه در آخر یک روز به حدی روی اعصاب چان خش انداخت که به طور ناگهانی و بی فکر به عقب برگشت و پا تند کرد..رز وقتی دید چانیول با قدم های بلند و عصبی به طرفش میاد ترسید و سرجاش خشکش شد.
چان متوجه ترسش شد اما موها و سر و لباس خیس دختر اونو مصمم به کاری که میخواست کرد..جلو رفت و مقابل چشمای گرد و وحشت زده رز خرید هاشو یه جا با هم از دستاش گرفت و جلو جلو با قدم های عصبی راه افتاد.
رز که از حرکت چانیول ماتش برده بود چند لحظه متعجب پلک زد اما وقتی دید تو هوای نیمه تاریک بارونی چان داره هر لحظه ازش دور تر میشه به خودش اومد و با محکم گرفتن چتر شروع به دویدن کرد.
مثل دفعات پیش رد قدم های خیس چان به جای آسانسور به سمت پله ها کج شده بود و وقتی رز در نهایت به طبقه ششم رسید اونا رو دید..چان همه ی خرید ها رو جلوی خونه ی آلیس رها کرده بود و به واحد خودش برگشته بود!

این بوک هیچ عشق و توجهی دریافت نمیکنه⁦(⁠。⁠•́⁠︿⁠•̀⁠。⁠)⁩
لطفا به دوستاتون معرفیش کنید ^^

𝐓𝐈𝐆𝐄𝐑𝐈𝐒𝐇Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon