part10

237 22 3
                                    

یونگی:اگه انجامش بدم قول میدین به کسی نگین؟
جفتشون نگام کردن.
ته:بستگی داره چی در عوضش بدی.
کوک:درسته اگه علاوه بر امروز فردا هم ادامه بدی شاید فراموشش کردیم.
بهشون نگاه کردم.
یونگی:باشه.فقط زود تمومش کنین.
ته:اونش دیگه به تو ربطی نداره کوچولو.
با ورود مینهو بهش نگاه کردم‌.
ته:تو اتاق منتظرتیم بیبی بوی.
جفتشون به سمت در کلاس رفتن.
کوک:دیر نکنیا.
مینهو:یونگی چیکار میکنی؟
یونگی:اگه نرم بابامو میکشن.
مینهو:یونگی مگه خل شدی تو که دیگه مین یونگی نیستی از چی میترسی؟
یونگی:ولی بازم اون پدر واقعیته.نمیتونم نسبت بهش بی تفاوت باشم.
از کنارش رد شدم. استرس داشتم.از این که زیر حرفشون بزنن.از اینکه یانگهو بفهمه یا اونا بهش بگن.
با کشیده شدن دستم تازه متوجه شدم وارد اتاق شدم. به کوک و تهیونگی که هیچی تنشون نبود نگاه کردم.
کوک:آفرین تازه داری یاد میگیری. می‌خواستیم بدون تو شروع کنیم.
با قرار دادن لباشون رو لبای هم با حالت چندشی نگاشون کردم.
ته:زود باش لباساتو درار.
جفتشون رو تختم نشستنو درحالی که دیکاشونو پمپ میکردن بهم نگاه میکردن.من داشتم چیکار میکردم.
کوک:عههه کار خودمونه...
جفتشون اومدن سمتم.
یونگی:باشه باشه خودم....
ته:خفه شو...
کوک:ته من از کاندوم خوشم نمیاد.
ته:منم خوشم نمیاد...
جفتشون نگام کردن.
یونگی:ولی..‌‌.
کوک:خوبه پس امروز بدون کاندوم شروع میکنیم.
با خجالت دستمو رو دیکم گذاشتمو خواستم لباسامو جمع ‌کنم که با فشاری که ته به شونم اورد دوباره نشستم.
ته: امروز از آسون گرفتن خبری نیست.اگه نمیخوای درد بکشی خوب خیسشون کن.
دیکاشونو جلوم گرفتو در حال که اروم پمپش میکردن منتظر وایسادن.
یونگی:و..ولی من نمیتونم..
کوک:باید بتونی.
با فرو رفتن دیکش تو دهنم چشمامو رو هم فشار داد. ته سرمو به دیک کوک فشار دادو صدای ناله های بم کوک بلند تر شد.
کوک:اوففف لعنتی..
از دهنم کشیدش بیرون.خواستم یه نفس عمیق بکشم که دیک ته دهنمو پر کرد. هر لحظه ممکن بود حالم بد شه.
ته:واوو دهنت معرکه ست گربه کوچولو.
دستاشو تو موهام فرو کردو تا اخر دیکشو تو دهنم فرو کرد. دیکشو ته حلقم حس میکردم . مشتمو محکم تر کردم.اشکام صورتمو خیس کرده بود. ضرباتشو سریع تر کرده بود. با حس ماده شوری تو دهنم دیگه نتونستم تحمل کن هولش دادم عقب که دست کوک مانع بیرون ریخته شدن کام ته شد.
کوک:بخورش.
ته رو تخت لم داده بودو به منظره دلنشین جلوش نگاه میکرد. به زور کام ته رو قورت دادمو بلا فاصله دست کوکو پس زدمو به سمت دستشویی دویدمو تموم محتویات معدمو بالا اوردم. اومدم بیرون که با چهره عصبانیه کوک مواجه شدم.
یونگی:به جون خودم قورتش دادم.
ته:اوکی پس بازم میتونی این کارو کنی. کوک من تا وقتی امادش میکنم تو دهنشو بفاک بده.
کوک:باشه سکسی بوی.
کوک چشمکی بهش زدو دستشو تو موهام فرو کرد‌.
یونگی: من نمیتونم ولم کن نمیخو......
با فرو رفتن دیکش تو دهنم حرفم نصفه موند. با تموم توانش تو دهنم ضربه میزدن بلند ناله میکرد. با دردی تو پشتم دندونام به دیک کوک برخورد کردو دادی کشید.
کوک:احمق چرا دندوناتو بهش زدی؟ وحشی..
خودمو بالا کشیدم ولی ته بی رحم تر بود. دیکشو تو سوراخم فرو کرد. اشکم نا خواسته در اومد.
کوک:گند زدی به حالم.
کوک پشتم وایساد.
یونگی:وایسا...اصلا برین همون....
با فرو کردن یهویی دیکش کامل داخلم دادم بلند شد.

ته:اهه لعنت بهت کوک‌...دیکم نصف شد...

کوک:۵دقیقه وقت داریم بدو ته...

با اولین ضربشون گریم اوج گرفت.

یونگی:بسه برین بکشینش تمومش کنین...

ته:تو خودتم تحریک شدی.

نگاهی به دیک نیمه بیدارم کردم.

کوک:کار خودمه.‌..

دستشو تو قوطی لوب فرو کردو زدش به دیکم.لبمو گاز گرفتم تا صدام در نیاد. ضربه های ناهماهنگشون درد غیرقابل تحملی رو بهم وارد میکرد. از طرفی دست کوک دور دیکم حس خوبی بهم می‌داد. نه من نباید باهاشون کام می شدم.

ته:اهه کوک من.....

کوکو ته باهم ضربه هاشونو سریع تر کردن و با برخورد دیک ته به پرستارتم دادم در اومد.

ته:پیداش کردم.

سریع تر به اون نقطه ضربه میزد با حس داغیی داخلم تو دست کوک کام شدم.

جفتشون کنارم بی جون افتادن.

کوک:عالی بودی بیبی بوی..

سریع کردم بلند شم ولی نتونستم با درد دوباره نشستم.

ته و کوک پشتم وایسادن.

ته:اوو بازم خونریزی داشته.

به کام های شیری رنگ که رده های صورتی روش داشت نگاه کردم.


قدرت_عشقWhere stories live. Discover now