part23

215 20 7
                                    


یعد از کلی تلاش بالاخره موفق شدم رو پاهام وایسم. اولین قدم رو برداشتم که دوباره خوردم زمین ولی اين بار دستموبه تختم گرفتمو خودمو به کمکش کشیدم سمت در. درو باز کردم که با دکتر مواجه شدم.
دکتر: آقای پارک چرا از جاتون بلند شدین.
یونگی: داشتم تمرین میکردم ولی...
دستمو گرفتم سمتش.
دکتر: آقای پارک شما باید بیشتر مواظب خودتون باشین.
دستمو گرفتو کمکم کرد تو تخت بشینم.سروم رو دوباره بهم وصل کردو بعد از کلی نصیحت کردن رفت بیرون. رو تخت نشستمو بازم با خودم شروع به حرف زدن کردم.
چرا اینقدر نازک نارنجی شدی یونگی؟ مگه آپا نگفت که تو قوی بودی؟ پس چرا جا زدی؟ تو دوستی نداشتی یونگیا...این دروغی بود که بهت گفته بودن. آپا راست می‌گفت. من همیشه تنها بودم. ولی مگه تهیونگ و کوک دیشب پیشم نبودن پس تنها نیستم.
ولی باز هم صدای درونم برنده شد.
یونگیا اگه تنها نبودی دوستات ولت نمیکردن.
خودمو رو تخت انداختمو چشمامو بستم. یاد گوشیم افتادم‌. آپا گفت گوشی قبلیم به کل نابود شده. قرار بود گوشی جدیدی که برام گرفته بودو راه بندازم.
گوشیو برداشتمو شروع کردم به کار کردن باهاش کردم. همین کارم باهاش تموم شد به آپا زنگ زدم.
یانگهو: الو یونگ. چطوری همه چی خوبه؟
یونگی: خوبم آپا. کی میاین؟
یانگهو: چرا مشکلی پیش اومده؟
یونگی: خوب راستش تهیونگ و کوک باهم دعوا کردن بعدم جفتشون رفتن.
یانگهو: پس الان پسر من تنهاست؟
یونگی: اهوم.
یانگهو: خوب یونگ. یکم دیگه تحمل کنی میایم پیشت.
یونگی: باشه آپا. منتظرتم.
یانگهو: خوب استراحت کن.
یونگی: چشم.
تلفنو قطع کردمو گوشی رو کنارم گذاشتم. چشمامو بستمو خودمو به دست خواب سپردم. با حس دست کسی رو صورتم سریع چشمامو باز کردم.
یانگهو: اروم باش...منم..
گیج نگاش کردم.
یونگی: کی اومدی.
یانگهو:همین چند دقیقه پیش رسیدم. گرسنه نیستی؟
یونگی: نه. میخوام از اینجا برم بیرون.
یانگهو: خوب فعلا که باید اینجا بمونی.
یونگی: حالم از این فضا داره بهم میخوره. میخوام برم خونه.
یانگهو چشمامو ریز کردو بهم خیره شد.
یانگهو: حافظت برگشته؟
سرمو به معنی نه تکون دادم.
یانگهو: پس چرا داری مثل قبل رفتار میکنی؟
بدون حرف نگاش کردم. یعنی من یه همچین کسی بودم؟
یونگی: میشه بیشتر از خودم برام بگی؟
یانگهو: چرا که نه.
منتظر نگاش کردم. خوابوندمو مشغول بازی کردن با موهام شد.
یانگهو: خیلی سرد بودی. با هیچ کس حرف نمیزدی. ولی با من صادق بودی. پسر حرف گوش کنی بودی البته بازم واسه من.
نفسشو بیرون داد.
یانگهو: خیلی قوی بودی. هر روز تمرین میکردی ولی الان...
دستمو گرفت.
یونگی: مگه چند وقت نبودم؟
یانگهو: مدت زیادی نگذشته ولی تو خیلی زود نابود شدی.
دستشو فشار دادم.
یونگی: نه آپا من تازه بلند شدم.
لبخند غمگینی زدو بغلم کرد.
تهیونگ
لعنت به جفتشون هیچ کدومشون لیاقت ندارن. نه کوک نه یونگی. با کس اینکه کسی دنبالم میاد پشت سرمو نگاه کردم ولی کسیو ندیدم. بوی عطر آشنایی رو حس کردم. خواستم برگردم ببینم کیه که با ضربه ای که پشتم خورد رو زانوهام نشستم. برگشتم سمت اون شخص. دیدم هر لحظه تار تر میشد.
؟؟: با ارامش بخواب بیبی بوی من......
جانگکوک
وارد خونه شدمو مستقیم به اتاقم رفتمو خودمو رو تخت پرت کردم. با داد آپا سریعا چشمامو باز کردم.
آپا: معلوم هست کجا غیبت زده؟ این کیم گیر داده پسرمو برگردون‌. فکر میکنه پیش توعه.
بی حوصله نگاش کردم.
کوک: حتما پیش عشقشه به من چه‌.
تو صورتم خم شد.
آپا: عشقش؟
سر تکون دادمو دوباره پتو رو رو سرم کشیدم. پتورو از رو سرم کشیدورو تخت نشست
آپا: درست حرف بزن ببینم چی میگی‌.
کوک: یعنی همین. دیگه نمیخوایم باهم رابطه داشته باشیم‌.
آپا: میدونی که مجبوری.
کوک: مجبور نیستم. تو مجبوری.
آپا: حالا شدم تو؟
کوک: بیخیال آپا. خستم.
آپا:کوک پس اگه تهیونگ پیش تو نیست پیش کیه
کوک: پارک یونگی
اپا: یونگی؟ همونی که یانگهو....
کوک: آره آپا همون.
پشتمو کردم بهش. فکر کنم اونم تونسته بود حالمو درک کنه. من صدمو برای تهیونگ گذاشته بودم ولی اون بازم بی توجهی کرد. پارک یونگی مطمئن باش یه روز ازت انتقام دزدین قلب تهیونگو ازت میگیرم. انتقام این ضعیف جلوه دادنمو میگیرم.
با شنیدن صدای بسته شدم در چشمامو روهم فشار دادم.
کوک: تهیونگ تو مال خودمی. حق نداری اموالمو ازم دور کنی.
فکرای پلیدی تو سرم میچرخید. پوزخندی زدمو درگیر کامل کردن افکارم شدم.......

________________________________________________________________________________

خوب خوب خوب. میدونم منتظری ببینی بعدش چی میشه ولی متاسفم. این پایان فصل اوله. و میخوام بگم که امیدوار باشین این رمان حالا حالاها ادامه داره. متاسفانه چون باید واسه کنکور بخونم شاید کمتر بتونم بنویسم. البته گفتم شاید چون باید دهم رو جمع بندی کنم.(میدونم دوسال دیگه تا کنکور دارم ولی مثل همیشه میگم ادمو برق بگیره ولی جو نگیره)
خوب حرف اضافه نمیزنم.
خیلی ممنون که تا اینجا همراهیم کردین. حتما نظرتونو راجب استوری بدین .اگر نظر و یا پیشنهادی برای ادامه استوری دارین حتما بگید.
و حرف آخر...
شروع پارت گذاری فصل دو از اول مهر😊


قدرت_عشقWhere stories live. Discover now