سمفونی سوم🎼

476 149 22
                                    

Songs:
Habibi by Tamino
Look At This by Fismoll
Channel: Light_sage

داستان از دید سهون:

با دیدن ساعت نزدیک به هشت شب، فنجان دمنوشی که به سردردش کمکی نکرده بود رو روی میز گذاشت و از کافه بیرون رفت. دستانش‌ رو داخل جیب شلوار پارچه‌ای مشکی‌اش فرو برد و با قدم‌های آروم از پله‌های آموزشگاه بالا رفت. با این‌که به‌خاطر عود میگرنش در چند وقت گذشته نمی‌خواست هنرجوی جدیدی رو قبول کنه ولی به‌علت بلاتکلیفی قرارداد بکهیون با آموزشگاه و فشردگی برنامه‌ی روزانه‌ی اساتید دیگه، تنها کسی که زمانش با این دختر دانشجو هماهنگ شده بود خودش بود.
با یادآوری عادت‌ بکهیون نفس عمیقی کشید، البته که ربطی به قراردادش نداشت، بکهیون هیچ‌وقت با بچه‌های خردسال و خانم‌های جوان کلاس برنمی‌داشت تا یاد همسر سابق و بچه‌ای که از خودش نبود، نیفته.

به سمت کلاسی که لیا بهش گفته بود رفت و با نیمه‌باز بودن در اتاق صداش رو نامحسوس صاف کرد و تقه‌ای به در زد، در رو هل داد و وارد اتاق شد ولی با دیدن کسی که در حال جمع‌کردن ویولنش بود شوکه شد.
سر بکهیون بالا اومد و متقابلا به سهون نگاه کرد و لحظه‌ای بعد دوباره چشم‌هاش رو به ویولنش دوخت. سهون پوزخندی زد، از این‌که حتی دیگه نمی‌تونست به چشم‌های بکهیون نگاه کنه خسته شده بود...

- فرار کن

با تمسخر گفت و از جلوی در کنار رفت، سر بکهیون بالا اومد و نگاه بی‌تفاوتش رو به سهون دوخت

- از این‌که از هر فرصتی برای چرت گفتن استفاده می‌کنی خسته نشدی؟

تکخندی از توهین بکهیون زد، اون خیلی وقت بود که با نبودن مرد مقابلش کنار اومده بود و حتی دلیلی هم برای این جدایی بهش داده نشده بود، چند بار از بکهیون خواسته بود که براش توضیحی بده تا ذهنش رو آروم کنه ولی تنها چیزی که گرفته بود بی‌توجهی و سکوت بکهیون بود.

- من ساعت هشت این‌جا کلاس دارم، پس فقط ساز و دهنت رو با هم ببند و برو بیرون

سهون با عصبانیت گفت؛ بکهیون ضربه محکمی به کاور سازش زد و از روی صندلی بلند شد

- احترام خودت رو نگه دار سهون

بکهیون درحالی‌که انگشت اشاره‌اش رو به سمتش گرفته بود با صدایی بم شده گفت و سهون تکخند دیگه‌ای زد

- تویی که حتی حرمت دوستیمون رو نگه نداشتی بهتره ساکت شی

سهون با صدای بلندی گفت و با سکوت بکهیون ادامه داد

- می‌دونی این رفتارات تا چه اندازه برام سخت و غیرقابل درکه؟ می‌دونی چه‌قدر از دستت خسته شدم؟ از این‌که جایی کار کنم که هر لحظه جلوی چشممی خسته‌ام...

Maybe on the MoonWhere stories live. Discover now