سمفونی هفدهم🎼

356 142 117
                                    

Songs:
Lydian
We Live In Your Dreams
Channel: Light_Sage




بند کتونی‌های سفیدرنگ بکهیون رو باز کرد و مقابل پاهاش گذاشت، بکهیون درحالی‌که پاهاش رو داخل کتونی می‌برد شروع به غرزدن کرد ولی چانیول متوجه حرفش نشد

- چیه هیون؟

- چرا کتونی پوشیدم اومدم بیمارستان؟

چانیول تکخندی زد و درحالی‌که بندهاش رو می‌بست پرسید:

- چه اشکالی داره؟

با تموم‌شدن کارش از روی زمین بلند شد و ساعد دستش رو جلو برد، بکهیون دست سالمش رو روی ساعدش گذاشت و از روی تخت بلند شد.

- حالت خوبه؟

- خوبم، صبر کن

چانیول نگاهش رو به بکهیون دوخت و چند لحظه‌ای در همون حالت موند، بکهیون بعد از عمل هربار بلند می‌شد دچار سرگیجه می‌شد ولی از نظر تهیونگ طبیعی بود.
ساک وسایل بکهیون رو روی دوشش انداخت و با قدم برداشتن بکهیون همراهش حرکت کرد. 
با خروج از اتاق تهیونگ رو دید که بیرون منتظرشون ایستاده بود

- هیونگ...

تهیونگ بکهیون رو به آغوش کشید و همراه با برادرش و چانیول به سمت در بیمارستان رفت.
از قبل ماشینش رو نزدیک به در خروجی پارک کرده بود تا بکهیون قدم‌های زیادی برنداره. در ماشین رو باز کرد، با فشاری که بکهیون به ساعد دستش وارد کرد دستش رو مشت کرد تا تعادل بکهیون رو نگه داره.
با نشستن بکهیون پشتی صندلی رو عقب برد تا بکهیون تقریبا دراز بکشه و کمربندش رو بست.
سرش رو برگردوند و به تهیونگ نگاه کرد

- اگه مشکلی پیش اومد می‌تونم بهت زنگ بزنم؟

- البته که می‌تونی، فردا میام بهتون سر می‌زنم

چانیول سری برای تایید تکون داد

- می‌برمش خونه‌ی خودم، آدرس رو برات می‌فرستم

- باشه، هر ساعتی از شبانه‌روز لازم بود باهام تماس بگیر چانیول

چانیول دست تهیونگ رو گرفت و صمیمانه فشرد

- ممنونم تهیونگ

لبخندی از لبخند تهیونگ زد، چقدر شبیه بکهیون لبخند می‌زد...
ناخودآگاه جلو رفت و تهیونگ رو بغل کرد. بعد از لحظه‌ای دست‌های تهیونگ رو روی شونه‌اش حس کرد

- حتما خیلی خسته‌ای چانیولا... لطفا به‌خوبی استراحت کن.

چانیول از بغل تهیونگ بیرون اومد و نگاهش رو به زمین دوخت، دستی به موهاش کشید

Maybe on the MoonWhere stories live. Discover now