Songs:
Indigo Night
Goodbye brother
Channel: Light_Sageداستان از دید بکهیون:
چانیول درحال نواختن پیانو بود، بکهیون چشمانش رو بست و به صدای کلاویهها گوش فراداد. حسی همچون معلق بودن داشت، حسی مانند غرق شدن، غرق شدن در آبی خروشان یا راکد؟ شاید هیچ... مغروق در هیچ.
چشمانش رو باز کرد و از روی تختهی پیانو بلند شد و به سمت مرکز سالن بزرگ متروکه و سفید رفت- میخوای برقصی؟
از سوال چانیول تکخندی زد و دستش رو به ستون تکیه داد
- من؟ فکر نمیکنم بتونم برقصم
- ولی وقتی بچه بودی چند جلسهای کلاس باله رفتی
از شدت شوک ابروهاش بالا پرید، چانیول از کجا میدونست؟ انگار که چانیول سوالش رو از چشمهای گیجش خوند
- بیخیال بکهیون، بچرخ، ریتم رو پیدا کن
- ولی من بلد نیستم باله برقصم، توش افتضاحم
- چرا؟ چون پدرت بهت گفته بود باله دخترونهست...؟ با من برقص، من کمکت میکنم
چانیول موسیقی رو عوض کرد، خبری از مینور نبود، کلاویهها رو بلند و محکم فشار داد، دست بکهیون بیهیچ اختیاری با صدای موسیقی ماژور چانیول بالا رفت، روی پنجه پاهاش ایستاد و شروع به چرخیدن کرد. سرش رو پایین آورد و به لباس مردونهی پاپیوندار حریر سفیدی که به تن داشت خیره شد
- سریعتر بکهیون
- نمیتونم
- میتونی، من بهت اعتماد دارم
کلاویهها سریعتر فشرده شد و بکهیون چرخید، چرخید و چرخید، دیگه نمیتونست، نفس کم آورده بود
- چانیول
صداش اینقدر آروم بود که به گوش چانیول نرسید، پاهاش در هم گره خورد و محکم به زمین افتاد. از شدت درد نگاهش رو به دست راستش دوخت... دستش... دستش کو؟
جیغ بلندی کشید و از خواب بیدار شد. دستش رو از زیر سر چانیول بیرون کشید
- یا مسیح، چی شده؟
چانیول که از صدای جیغ بکهیون از خواب پریده بود هل شده پرسید
- دستم، دستم
- دستت چی؟
- حسش نمیکنم
بکهیون وحشتزده گفت و دستش رو بالا آورد، دستش بدون اختیاری پایین افتاد.
YOU ARE READING
Maybe on the Moon
Fanfictionپارك چانيول ٢٧ ساله، مدير و استاد آموزشگاه موسيقي معروف فلوراست و به بيون بكهيون، استاد ويولن ٣٤ ساله كه مرد جدي و سردي هست، علاقمند ميشه. فيكشن: Maybe on the Moon كاپل: چانبك، بكيول ژانر: رومنس، درام، روزمره نويسنده: Light