سمفونی یازدهم🎼

417 138 84
                                    

Songs:
Better
Time
Channel: Light_sage



داستان از دید چانیول:

به بکهیون که درحال پوشیدن لباس‌ آبی بیمارستان بود نگاه کرد، پشتش ایستاد تا بهش در پوشیدن لباس کمک کنه. به کمر کشیده و شونه‌های پهنش نگاه کرد، لب‌هاش رو به سرشونه‌اش رسوند و بوسه‌ی ملایمی زد. بندهای پشت لباسش رو گره زد و کلاه رو از کاور برداشت

- برگرد

بکهیون درحالی‌که لبخند رو لب‌هاش بود برگشت، چانیول کلاه رو روی سرش کشید، دستش رو زیر کلاه برد و قسمتی از چتری‌های سفید بکهیون رو از کلاهش بیرون آورد، با تموم شدن کارش لبخندی زد و گفت:

- خب... من میرم تهیونگ رو صدا کنم

- صبر کن

سرش رو برگردوند و ابروهاش رو برای بکهیون بالا انداخت، گردنبندش رو درآورد

- این رو هم نگه می‌داری؟

- معلومه عزیزم

- یادگاری از پدربزرگمه، لطفا مراقبش باش

- حتما مراقبشم

بکهیون لبخندی زد و قدمی جلو اومد، گردنبندش رو داخل دست باز شده چانیول قرار داد و چانیول رو بغل کرد. چانیول پلکی زد، دست‌هاش رو دور کمر بکهیون پیچید و شروع به نوازشش کرد

- ممنون که پیشمی چانیول

چانیول نفس عمیقی کشید، سرش رو پایین آورد و بوسه‌ای به کلاه بکهیون زد

- برای تو همیشه همین‌جام

بکهیون سرش رو بالا گرفت، دستشو روی گونه‌ی چانیول گذاشت و نوازشش کرد

- و این برام ارزشمنده

چانیول از ته دلش لبخند زد

- چال لپت اومد بیرون، چند وقتی بود ندیده بودمش

چانیول از حرف بکهیون خندید، بوسه‌ای به پیشونی بکهیون زد

- داره نوبتمون میشه، میرم به تهیونگ بگم آماده‌ایم

با تایید بکهیون از اتاق بیرون رفت و به تهیونگ که پشت در بود نگاه کرد

- بکهیون آماده‌ست

- با این که خیلی طول کشید ولی خوبه

- منم بیام داخل؟

- بیا

سرش رو برای تایید تکون داد و همراه تهیونگ وارد اتاق شد. بکهیون روی تخت نشسته بود و به انگشت‌هاش خیره شده بود

Maybe on the MoonNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ