سمفونی نهم🎼

425 139 60
                                    

Song: Endless song
Channel: Light_sage


داستان از دید بکهیون:

شلوار کارگوی کرم‌رنگش رو پوشید و سرش رو از تی‌شرت نسکافه‌ایش رد کرد، مقابل آینه ایستاد و حوله رو محکم به موهاش کشید، نیم‌نگاهی به صورتش انداخت، صورتش پف کرده بود و زیر چشم‌هاش گود افتاده بود.
در‌حالی‌که گردنبدنش رو می‌انداخت پوزخندی به خودش زد، بالاخره که چی؟ باید ادامه می‌داد و تظاهر به قوی بودن می‌کرد، این چیز جدیدی برای بکهیون نبود...!

تمام لحظاتی که دیشب موفق به خوابیدن شد رو کابوس دیده بود. سردرد شدیدی داشت و طعم تلخ سیگار در دهانش پخش شده بود.
به ساعت مچی و گوشی‌اش چنگی زد و درحالی‌که ساعتش رو پشت دستش می‌انداخت، از اتاق بیرون اومد.

- جایی میری؟

از ترس پرید، فکر می‌کرد تنها باشه، سرش رو برگردوند و به چانیول که روی کاناپه دراز کشیده بود، نگاه کرد

- تو خونه‌ای؟ مگه کلاس نداشتی؟

- ببخشید، ترسوندمت؟ فکر کردم فهمیدی خونه‌ام

چانیول درحالی‌که خمیازه می‌کشید گفت و از روی کاناپه بلند شد و به سمتش اومد، بکهیون لبخندی به ظاهر شلخته‌ی چانیول زد و گفت:

- دارم میرم آموزشگاه، بعدش هم میرم خونه‌ی خودم، باشه؟

- صبحونه خوردی؟

- ساعت از 12 ظهر گذشته، برسم آموزشگاه یه...

- یه قهوه رو معده‌ی خالی می‌خورم درحالی‌که قبلش خودم رو با سیگار خفه کردم، موهای خیسمم با بادی که از پنجره میاد خشک میشه، پس مشکلی نیست

ابروهاش از لحن کلافه‌ی چانیول بالا رفت، صورت چانیول خواب‌آلود بود و به نظر نمی‌اومد خودش هم چیزی خورده باشه

- نگفتی چرا خونه‌ای؟

- حوصله‌ی کار نداشتم، می‌خواستم خونه باشم

به چانیول که در حال رفتن به آشپزخونه بود نگاه کرد، وضعیت روحی و جسمی خودش هم افتضاح بود ولی نمی‌تونست نسبت به حال چانیول بی‌تفاوت باشه

- حالت خوبه چان؟ چیزی شده؟

- گشنمه، الان برای جفتمون صبحونه درست می‌کنم

به ساعت نگاه کرد، ساعت یک کلاس داشت ولی اشکالی نداشت اگه یکم دیر می‌رسید؟ اصلا با سریع رانندگی کردن جبرانش می‌کرد... دستی به موهای خیسش کشید و به آشپزخونه رفت. چانیول درحال خردکردن سبزیجات بود، لبخندی زد، هنوز به مهارت آشپزی چانیول عادت نکرده بود و براش جذاب بود، سعی کردن با گفتن خاطره‌ای جو بینشون رو بهتر کنه

Maybe on the MoonWhere stories live. Discover now