Songs:
Where is my love
Gloomy sunday
Channel: Light_Sage
داستان از دید چانیول:
صدای پیانو رو میشنید و متوجه همهی نوتهایی که زده میشد بود ولی حواسش جای دیگری بود؛ چشمانش خیره به دستهای هنرجو بود و قلبش پیش دستهای بکهیون.
به حلقهی دست دختر نگاه کرد، میدونست که بهتازگی نامزد کرده و براش خوشحال بود؛ دستهای بکهیون رو تصور کرد، اگه قرار بود روزی برای اون دستها حلقه بخره ترجیح میداد انگشتری ارزشمند و خاص مثل الماس رو انتخاب کنه ولی احتمالا مجبور بود به یه رینگ ساده طلاسفید بسنده کنه، بعید بود بکهیون حلقهای رو استفاده کنه که نگین داشته باشه.
داشت به چی فکر میکرد؟ حلقه...؟ اصلا به جایی میرسیدن که بتونه برای بکهیون حلقه بخره؟ وقتی چند روز پیش با هم بحثشون شده بود و بکهیون تنهاش گذاشته بود...
با تموم شدن قطعه، چشمهاش رو از دستهای دختر جوان مقابلش گرفت- وقتی نوتی رو اشتباه میزنی مکث نکن، نوت بعدی رو بزن یا همون نوت رو تصحیح کن
- متاسفم استاد، نمیدونم جدیدا چرا استرس میگیرم
- استرس چرا؟
- ببخشید ولی ...
ابروش رو بالا انداخت و با مهربونی به هنرجوش نگاه کرد
- ولی؟
- جدیدا خیلی سختگیر و جدی شدین
لبخندش از حرفی که شنید جمع شد. خودش قبول داشت که این اواخر یکم نسبت به کار و کلاسهاش بیحوصله شده بود؛ شاید چون فکرش جای دیگهای بود یا شاید هم سختگیریهای بکهیون روش تاثیر گذاشته بود؟ خودش هم نمیدونست و صادقانه با شنیدن این جمله از یکی از قدیمیترین هنرجوهاش ناراحت شد.
- من فقط برای پیشرفت خودت این نکات رو میگم
- بله استاد میدونم و خیلی ممنونم
- لطفا قطعهی امروز رو با آرامش تمرین کن، تو جز بااستعدادترین هنرجوهایی هستی که دارم، نگران چیزی هم نباش
وقتی لبخند هنرجوش رو دید بلند شد
- خسته نباشی، ممنون که نظرت رو دربارهی کلاس صادقانه بهم گفتی
دختر مقابلش بلند شد و تعظیم کرد
- ممنونم استاد پارک
YOU ARE READING
Maybe on the Moon
Fanfictionپارك چانيول ٢٧ ساله، مدير و استاد آموزشگاه موسيقي معروف فلوراست و به بيون بكهيون، استاد ويولن ٣٤ ساله كه مرد جدي و سردي هست، علاقمند ميشه. فيكشن: Maybe on the Moon كاپل: چانبك، بكيول ژانر: رومنس، درام، روزمره نويسنده: Light