Songs:
Me Voy
Cold Little Heart
Channel: Light_sage————————————————
داستان از دید بکهیون:
پاکتهای خریدش رو برداشت و از مارکت بیرون اومد. با اینکه میتونست مثل همیشه آنلاین خرید کنه ولی ترجیح داده بود به بهونهی خرید بعد از چند روز بالاخره از خونه بیرون بیاد. خریدهاش رو روی صندلی پشتی ماشین گذاشت و یکی از پاکتهای سیگارش رو از بینشون برداشت. سوار ماشینش شد.
پلاستیک دور سیگارش رو باز کرد، درحالیکه فندکش رو از جیب شلوارش بیرون میآورد پاکت سیگار رو جلوی لبهاش برد و با دندونهاش نخی از سیگارها رو بین لبهاش گذاشت. شعلهی فندک رو زیرش گرفت و پوک عمیقی زد، شیشه رو پایین داد و دودش رو از بینیاش خارج کرد.
ماشین رو روشن و حرکت کرد. آهنگ ملایمی رو پلی و باهاش زمزمه کرد. با تصور خندههای چانیول دست آتلبندی شدهاش رو به گردنش کشید. برخلاف خودش چانیول همیشه با آهنگهایی که در ماشین پلی میکرد بلند میخوند و روی فرمون ضرب میگرفت. با ادامهدار شدن تصویر چانیول در ذهنش، سرش رو بهنشونهی تاسف تکون داد و تکخندی زد. اصلا فکرش رو هم نمیکرد که چانیول اینقدر در قلب و ذهنش ریشه کرده باشه...
با قطعشدن صدای موسیقی نگاهی به مانیتور ماشین انداخت، شمارهی ناشناسی درحال تماس بود
- این کیه دیگه؟
زیرلب با غر گفت و تماس رو وصل کرد
- بله
- سلام استاد بیون
- سلام
- ببخشید مزاحمتون شدم
چشمهاش رو برای لحظهی کوتاهی بست، از لحن رسمی مخاطبش حدس زد دوباره یکی از هنرجوهاش شمارهاش رو پیدا کرده باشه، با بیحوصلگی جواب داد:
- بفرمایید خانم
- من آیرین هستم، منشی شخصی استاد پارک
مکثی کرد، بعد از لحظهای جواب داد:
- آیرینشی، سلام... حالت خوبه؟
- ممنونم جناب بیون، متاسفم که باهاتون تماس گرفتم
ولی چارهی دیگهای نداشتماخمی از تعجب کرد
- چرا؟ چیزی شده؟
- راستش، آقای پارک جوابم رو نمیدن، از صبح مجبور شدم همهی کلاسهاشون رو کنسل کنم، شما خبری ازشون ندارید؟
![](https://img.wattpad.com/cover/338878461-288-k102187.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Maybe on the Moon
Fanficپارك چانيول ٢٧ ساله، مدير و استاد آموزشگاه موسيقي معروف فلوراست و به بيون بكهيون، استاد ويولن ٣٤ ساله كه مرد جدي و سردي هست، علاقمند ميشه. فيكشن: Maybe on the Moon كاپل: چانبك، بكيول ژانر: رومنس، درام، روزمره نويسنده: Light