سمفونی هشتم🎼

401 152 65
                                    

Song: Amen
Channel: light_sage

داستان از دید بکهیون:

با صدای زنگ موبایلش از خواب پرید و با گیجی به اطرافش نگاه کرد، بدنش هنوز خسته بود و حتی نفهمیده بود کی خوابش برده، با دیدن اسم تهیونگ پلک طولانی‌ای زد، آخرین باری که برادرش باهاش تماس گرفته بود رو به‌خاطر نمی‌آورد، جواب داد:

- تهیونگ، سلام

- سلام، خواب بودی؟

- آره...

- متاسفم که بیدارت کردم، هیونگ؟

گلوش رو صاف کرد و آروم گفت:

- بله؟

- جواب آزمایشت رو دیدم، مشکلی نبود

بکهیون نفس عمیقی کشید

- ممنونم

صدای نفس عمیق تهیونگ رو هم شنید، هر دو سکوت کرده بودند، تکونی سر جاش خورد

- تهیونگا، چیزی شده؟

- حالت خوبه؟

بکهیون لبخندی زد

- آره خوبم

- دستت چی؟

بکهیون تابی به مچش داد

- یکم درد می‌کنه، ولی مشکلی نیست

- هست...

صدای تهیونگ ضعیف شده بود، بکهیون مطمئن نبود درست شنیده باشه

- هوم؟

- عکس سی‌تی‌اسکن دستت رو هم دیدم، مطمئن نیستم

- خب؟

بکهیون ناخودآگاه اخم کرده بود

- برات پیش بهترین دکتر ارتوپدی که می‌شناسم وقت گرفتم، لطفا بیا که دستت رو معاینه کنه

- بیدار شدی عزیزم؟

با شنیدن صدای چانیول به خودش اومد، سعی کرد حالت صورتش رو عوض کنه ولی با شنیدن سوالات چانیول متوجه شد که موفق نشده

- چی شده؟ کیه؟

چانیول درحالی‌که به سمتش می‌اومد با جدیت پرسید

- هیچی، تهیونگه

- همه چی خوبه؟

Maybe on the MoonWhere stories live. Discover now