Song: Amen
Channel: light_sageداستان از دید بکهیون:
با صدای زنگ موبایلش از خواب پرید و با گیجی به اطرافش نگاه کرد، بدنش هنوز خسته بود و حتی نفهمیده بود کی خوابش برده، با دیدن اسم تهیونگ پلک طولانیای زد، آخرین باری که برادرش باهاش تماس گرفته بود رو بهخاطر نمیآورد، جواب داد:
- تهیونگ، سلام
- سلام، خواب بودی؟
- آره...
- متاسفم که بیدارت کردم، هیونگ؟
گلوش رو صاف کرد و آروم گفت:
- بله؟
- جواب آزمایشت رو دیدم، مشکلی نبود
بکهیون نفس عمیقی کشید
- ممنونم
صدای نفس عمیق تهیونگ رو هم شنید، هر دو سکوت کرده بودند، تکونی سر جاش خورد
- تهیونگا، چیزی شده؟
- حالت خوبه؟
بکهیون لبخندی زد
- آره خوبم
- دستت چی؟
بکهیون تابی به مچش داد
- یکم درد میکنه، ولی مشکلی نیست
- هست...
صدای تهیونگ ضعیف شده بود، بکهیون مطمئن نبود درست شنیده باشه
- هوم؟
- عکس سیتیاسکن دستت رو هم دیدم، مطمئن نیستم
- خب؟
بکهیون ناخودآگاه اخم کرده بود
- برات پیش بهترین دکتر ارتوپدی که میشناسم وقت گرفتم، لطفا بیا که دستت رو معاینه کنه
- بیدار شدی عزیزم؟
با شنیدن صدای چانیول به خودش اومد، سعی کرد حالت صورتش رو عوض کنه ولی با شنیدن سوالات چانیول متوجه شد که موفق نشده
- چی شده؟ کیه؟
چانیول درحالیکه به سمتش میاومد با جدیت پرسید
- هیچی، تهیونگه
- همه چی خوبه؟
![](https://img.wattpad.com/cover/338878461-288-k102187.jpg)
YOU ARE READING
Maybe on the Moon
Fanfictionپارك چانيول ٢٧ ساله، مدير و استاد آموزشگاه موسيقي معروف فلوراست و به بيون بكهيون، استاد ويولن ٣٤ ساله كه مرد جدي و سردي هست، علاقمند ميشه. فيكشن: Maybe on the Moon كاپل: چانبك، بكيول ژانر: رومنس، درام، روزمره نويسنده: Light