سمفونی ششم🎼

389 132 55
                                    

Songs:
She Remembers
moonlight
Channel: Light_sage

داستان از دید بکهیون:

مقابل آینه ایستاده و به تصویر خودش در آینه زل
زده بود، با صدای تشویق حضار در سالن چشمانش رو بست و مچ دست راستش رو به‌آرامی فشار داد.
نفس عمیقی کشید، دستش بدترین موقعیت رو برای شوخی و انتقام انتخاب کرده بود.

با صدای باز شدن در چشمانش رو باز کرد و سرش رو برگردوند، با دیدن چانیول لبخند زد و سعی کرد با صورتش هیچ حسی از درد، ترس یا اضطراب رو القا نکنه.

- این‌جایی؟ داشتم دنبالت می‌گشتم

- نوبت ماست؟

چانیول آهی کشید

- هنوز نه...

- فکر می‌کردم آخرشه

چانیول لبخندی زد و در رو بست

- فقط یکم دیگه مونده

سرش رو با گیجی تکون داد و دوباره به آینه خیره شد، پس از چند لحظه سکوت چانیول به حرف اومد:

- خوبی؟

- آره

بی‌درنگ گفت و زیرچشمی به چانیول نگاه کرد، از صورتش مشخص بود که حرفش رو باور نکرده

- بکهیونا

- بله؟

- اگه بخوای می‌تونیم برای آخرین بار تمرین کنیم

بکهیون سرش رو پایین انداخت، به مچ دستش که به‌خاطر فشار زیادی که با دست دیگرش بهش وارد کرده بود قرمز شده بود، خیره شد

- ما آماده‌ایم چان

سرش رو بالا آورد و با چهره‌ای خنثی مشغول بستن پاپیونی که کج ایستاده بود شد. دست راستش درد می‌کرد، اون‌قدر که حتی نمی‌تونست پاپیونش رو درست ببنده، نفس لرزون و عمیقش رو بیرون داد، گند می‌زد... امشب گند می‌زد... چانیول رو ناامید می‌کرد و تمام زحمت‌هایی که برای کنسرت آموزشگاهش کشیده بود رو به باد می‌داد...

از فکر دقایق روی صحنه دست‌هاش شروع به لرزیدن کرد؛ دست‌های گرم و قوی چانیول روی دست‌هاش نشست و پاپیون ازش گرفته شد

- می‌خوام اینو بدونی که اگه نخوای اجرا نمی‌کنیم، باشه؟

به چشم‌های مشکی چانیول که بهش خیره بود، نگاه کرد

- این همه زحمت نکشیدیم که حالا ...

- اولویت اولم تویی... باشه؟ تو همه چی اولویت اولم تویی

Maybe on the MoonWhere stories live. Discover now