Part 1: My alpha is angry

1.4K 214 22
                                    

با قدم های محکم وارد شرکتش شد.

به هرکسی که میرسید، تا کمر براش خم میشدن و به رئیس شرکت و آلفای پک احترام میذاشتن.

سوار آسانسور شد که دستیارش هوانگ سریع پشتش ایستاد.

بدون اینکه نیم نگاهی حواله بتای کوچیکتر کنه، گفت:

+ گزارش.

هوانگ سریع آیپد آخرین مدلش رو روشن کرد و شروع به خوندن کرد:

} قربان توی این یک هفته‌ای که روسیه تشریف داشتید، صد و پنجاه و هشت نفر به پک اضافه شدن که طبق قوانین ثبتشون کردیم، دیروز هم حقوق امگا ها طبق خواسته قدیمیتون به حساب هاشون واریز شد… از کار های شرکت هم، همه چیز عالیه.

جونگ کوک سری تکون داد و با ایستادن آسانسور پیاده شد. در حالی که به سمت اتاقش قدم برمیداشت و این بین سری برای کارمنداش تکون میداد، گفت:

+ شرکت گلد فردا برای بستن قرار داد میان اینجا، یه هتل خوب براشون تدارک ببین، این قرار داد برام خیلی مهمه هوانگ… نمیخوام هیچی خراب بشه.

هوانگ سریع توی آیپدش چیزی نوشت و چشمی گفت. کتش رو در آورد و به منشی داد تا روی چوب لباسی مخصوص آویزونش کنه.
پشت میز نشست و ادامه داد:

+ تاریخ مراسم سالانه چیشد؟
} امروز اعلام میکنن قربان.

سری تکون داد و با اشاره دستش، منشی و دستیارش از اتاق خارج شدن.

گوشیش رو برداشت و شماره هیونگش رو گرفت.

÷ اوه الهه ماه… یعنی میخوای باور کنم که جونگ کوکی من بعد از قرن ها بهم زنگ زده؟

روی صندلی ریاستش به سمت دیوار تمام شیشه ای پشتش چرخید و در حالی که به شهر زیر پاش نگاه میکرد گفت:

+یک!… من دیگه بیست و هفت فاکینگ سالمه هیونگ، تمومش کن این جونگ کوکی صدا زدنم رو… دو! تقصیر منه یا شما؟

÷بچه پرو.

خندید و ادامه داد:
+ اوضاع چطوره؟

÷همه چیز عالی… اوضاع پک اینجا خوبه، اتفاقا دیشب داشتم گزارش رو مینوشتم که برات ایمیل کنم… تازه… وسط حرفش پرید:

+ منظورم خودت بودی هیونگ! هوسوک پشت تلفن لبخند تلخی زد:
÷منم خوبم کوک.
جونگ کوک نفس عمیقی کشید و گفت:

×تهیونگ هم خوبه.
÷ جونگ کوک…
وسط حرفش پرید:
+میدونم که نگرانشی… از مراقب هایی که گذاشتی خبر دارم… تهیونگ خوبه هیونگ، ولی گرگش نه!
آهی کشید و دوباره به سمت میزش چرخید:

+من از روابط بین شما دو نفر و تصمیمتون برای آینده خبر ندارم، ولی… خودت خوب میدونی این دوری اصلا برای خودتون و گرگاتون خوب نیست.

Never Without YouWhere stories live. Discover now