Part 8: She is sorry

752 115 24
                                    

جونگ کوک جلوی جیمین ایستاد و این بار با آرامش گفت:

+ بزار حرف بزنم.

اولین قطره اشکش فرو ریخت که جونگ کوک پوفی کشید و گفت:

+ به الهه ماه قسم… من قبل از تو با کسی نبودم، یعنی وقتش رو نداشتم.

_ اون دختر…
+ دختر خوندمه.
وسط گریه خشکش زد:

_ چ-چی؟

با آرامش دست سرد جیمین رو میون انگشتای گرمش گرفت:
+ بریم تو… هوا سرده.

وارد عمارت که شدن جیمین با دیدن الیا لرزید و جونگ کوک با حس لرزشش ابرویی بالا پروند.
& فکر کردم رفتی.

+ الیا.

چنان عصبی غرید که گرگ الیا مظلوم گوشه ای جمع شد و الیا قدمی عقب رفت.

کوک با لبخند به جیمین گفت:
+ میتونی بالا منتظرم باشی؟

جیمین تند تند سر تکون داد و با رفتنش جونگ کوک دست به سینه شد:
+ خب؟

الیا اخمی کرد :

& خب چی؟

+ خودت میگی چی بهش گفتی یا بفهمم؟

الیا نگاهش رو گرفت که جونگ کوک با همون پرستیژ به سمتش قدم برداشت:

+ خودت خوب میدونی که همه جای عمارت پر از دوربین و شنوده.

& آپا.

+ میدونم نگرانی.

با این حرف اخمای الیا باز شد و سرش رو پایین انداخت:

+ الیا… تو هنوز دختر منی، همون دختر کوچولویی که با وجود قوی بودنش روی کیوت و صافتش برای آپاشه.

با دیدن پای الیا که روی زمین کشیده میشد لبخندی زد و بهش رسید.

کمی خم شد تا هم قد دخترک بشه.

+ میدونم نگرانی که با وجود جیمین من ترکت کنم… ولی اینطور نیست، جیمین کسی نیست که فکر میکنی.

الیا بالاخره نگاهش کرد:

& ولی تو اون رو بیشتر دوست داری، حتی بخاطرش سر من داد زدی.

با آرامش توضیح داد:

+ جیمین تازه اومده اینجا، قطعا غریبی میکنه و خودتم میدونی… هیچکس نمیخواد اشکای جفتش رو ببینه.

نفس عمیقی کشید:

+ حاال چیکار میکنی؟
& تو من رو برنمیگردونی آمریکا… مگه نه؟

+ الیا…

دستای جونگ کوک رو چسبید:

& لطفا آپا… من میخوام کنارت باشم، اونجا… اونجا سخته… من میخوام پیش تو باشم، مگه نمیگی باید قوی بشم؟ خودت یادم بده… خواهش میکنم آپا.

Never Without YouWhere stories live. Discover now