Part 15: Jeon's wife

680 114 44
                                    

با تعظیم چانگ ووک به سمت در ورودی قدم برداشت. وارد برج که شد عینک آفتابیش رو در آورد و با ذوق به اطراف خیره شد، بعد از گذشت دو ماه از ازدواجشون، این اولین بار بود که به اینجا میومد.

هرکس که میدیدش لحظه ای از زیباییش خشکش میزد و بعد با شناخت اینکه جیمین همون لوناشونه، تعظیمی میکردن.

لبخند شیرینی که روی لبش بود باعث میشد هرکس که میدیدش انرژی خوبی ازش بگیره.
رو به روی منشی ایستاد که منشی سریع ایستاد و تعظیمی کرد:

٪ خوش اومدید لونا، رئیس جلسه دارن.

_ اوه… ممنونم…
به اتیکت روی سینه ش نگاه کرد:
_ یجی شی… میتونم داخل منتظر بمونم.
٪ بله حتما .
وارد اتاق شد و با دقت به اجزای اتاق نگاه کرد.

دیوار شیشه ای پشت میز ریاست که باعث میشد شهر زیبای سئول رو زیر پاهاش حس کنه، دیواری که پر از افتخارات بود و مبلمان زیبایی که وسط اتاق بود.

روی صندلی ریاست نشست و چرخی زد. به دیوار چسبید و به شهر زیر پاش خیره شد: _ اووو… کوکی حسابی عشق میکنه ها.

دوباره چرخید و لبخندش با دیدن عکس روی میز محو شد و قلبش با تمام قوا تپید.

عکس بوسه شون توی مراسم ازدواجشون که توی قاب عکس سیلوری بود اولین چیزی بود که توجه ش رو جلب کرد. لبخند محوی زد:

_ پس هر روز با این صحنه رو به رویی… جناب جئون!

در به شدت باز شد و با پخش شدن رایحه جفتش سرش رو بلند کرد.

جونگ کوک با دلتنگی لبخندی زد و بعد بستن در گفت:

+ چیشده که لونا افتخار حضور دادن؟

بلند شد و با رسیدن کوک بهش بغلش کرد.

سرش رو به منبع رایحه کوک نزدیک کرد و رایحه ش رو با تمام وجود به جون خرید.

رایحه ای که باعث لرزش تنش از لذت میشد و گرگش رو خوشحال میکرد.

جونگ کوک هم متقابلا بغلش کرد و روی موهاش رو بوسید:

چیزی شده بیبی؟

_ هممم.

ازش جدا شد و گفت:

_ اومدم بهت سر بزنم و…

کوک ابرویی بالا انداخت:

+ و؟

لب پایینش رو توی دهن کشید:
_ میخوام برم ججو.

اخم محوی به آرومی روی پیشونی کوک نشست:
+ با کی؟

با دیدن اخم آلفاش به تته پته افتاد:
_ ت-تنها.

جونگ کوک ازش رد شد و پشت میزش نشست:
+ نه!

به سمتش چرخید و نالید:
_ کوکییی.

کلافه به جیمین خیره شد:

Never Without YouWhere stories live. Discover now