Part 22: Mark party

618 113 50
                                    

یه دونه از کروسان شکلاتی رو توی بشقاب الیا گذاشت و با نگاهش بهش اطمینان داد که همه چیز درست میشه.
فنجون قهوه ش رو بالا برد و یکم ازش خورد که…
+ دوستش داری؟

جیمین به شدت به سرفه افتاد که سریع یکم آب خورد و متعجب به کوک زل زد.

الیا لب گزید و آروم سر تکون داد.

+ من نمیتونم با یه سر تکون دادن تاییدش کنم، دوست داری؟

ایندفعه کمی با فنجونش بازی کرد و بالاخره گفت:
& دوستش دارم.

جونگ کوک همچنان با اخم کمی از قهوه ش خورد:
+ فردا… چهارتایی صحبت میکنیم.

الیا به شدت سر بلند کرد که جیمین با لبخند لب زد:
_ فایتینگ.

***

جیمین نگاهی به جونگ کوک که کارد میزدی خونش در نمیومد انداخت و مضطرب به الیا و بوگوم که رو به روشون بودن نگاه کرد. کمی نزدیک کوک شد و زمزمه کرد:
_ ما با هم حرف زدیم ددی.

کوک با همون اخم ها کمی نزدیک شد و گفت:
+ سعی نکن با ددی گفتنت خرم کنی بیبی!… چون برات سخت تموم میشه.

لبش رو گزید که کوک گفت:
+ خب؟

بوگوم سریع دست الیا رو گرفت:
< من دوستش دارم و در اینکه دوستش دارم هیچ شکی نیست آقای جئون!

+ انقدر به من نگو آقای جئون، من فقط بیست و هفت هشت سالمه بچه جون.

& آپا…

< شما چه مشکلی با من دارید؟

جونگ کوک کمی به جلو خم شد و گفت:

+ دختر من اسمش روشه، جئون الیا! دختری که تمام تلاشم رو کردم توی ناز و نعمت بزرگ بشه، از کجا معلوم بتونی خوشبختش کنی؟ اصلا از کجا معلوم جفت خوبی براش باشی.

بوگوم دست به سینه شد:
< فعلا که الهه ماه این تصمیم رو گرفته !

+ بچه پرو.

جیمین سریع بازوش رو چسبید:
_ کوکی.

کوک با به یاد آوردن هشدار های جیمین که اگر دوباره دعوایی راه بندازه تا دو هفته حتی نمیزاره دستش بهش بخوره، نفس عمیقی کشید و به مبل تکیه داد.
+ خانوادت کجان؟

بوگوم نفسی گرفت و گفت:
< کره… من برای تموم کردن تمریناتم اومدم اینجا، درست مثل دخترتون.

کوک نگاهی به الیا که در و دیوار رو نگاه میکرد و تمام تلاشش رو میکرد باهاش چشم تو چشم نشه انداخت و دلش لرزید؛ دختر کوچولوش انقدر زود جفتش رو پیدا کرده بود؟! مردمکش لرزید و سرش رو پایین انداخت. از جا بلند شد و به سمت پله ها رفت.  قبل اینکه بالا بره گفت:
+ وقتی برگشتیم کره… مراسم مارک انجام میشه، ولی ازدواج بعد از هجده سالگی الیا.

Never Without YouWhere stories live. Discover now