p24(همش بخاطر منه)

135 18 10
                                    

Hyunjin:

رفتیم داخل خونه با دیدن فلیکس که بیهوش افتاده رو کاناپه رفتم طرفش و کنارش نشستم

با دیدن لباش که به رنگ سفید در اومده و زیر چشماش  سیاه شده بود زیر لب لعنتی به کارین فرستادم

&لباسشو دربیار ببین اتفاقی که به بدنش نیافتاده

به موهام چنگی زدم و به یجی نگاه کردم

_چیشد ... چطوری اومد اینجا

¢خودم اون کارین رو میکشم .....لعنت بهش

&خب .. من و ریوجین اینجا نشسته بودیم دیدم فلیکس اومد تو و با هول نگامون کرد و افتاد زمین ولی  ریوجین زود فهمید که شاید کار کارین باشه

هممون به دختری که کنار یجی ایستاده بود و به پایین نگاه میکرد نگاه کردیم

چانگبین تک خنده ای کرد  و به یجی نگاه کرد

¢پس دلت درد میکرد آره

&خفه

یهو در خونه باز شد و اجوزه و  بقیه اومدن

اجوزه یه سرفه کرد  و طرف فلیکس اومد

و دستی به صورتش کشید

$لباسو در بیار

به اطراف نگاه کردم همه داشتن نگا میکردن و نگاهمو به اجازه دادم اون فهمید منظورم چیه

$ببرش اتاقت  منم میام اونجا

فلیکس رو براید بغل کردم و بردمش بالا
رفتم اتاق و گذاشتمش روی تخت  اتاق مرتب بود
به طرف فلیکس رفتم و وسط بافتش و درآوردم ... بعد اینکه لباسشو درآوردم

چشمم به رگه های که از کمرش معلوم بود افتاد برگردوندمش و دیدم نصف کمرش سیاه شده
تو بغلم گرفتمش .... و به چشمای بستش نگاه کردم

_ تقصیر تو چیه وقتی همه ی اینا همش بخاطر منه

بوسه ای به چشماش زدم و گذاشتمش روی تخت
در باز شد و اجوزه اومد
اومد طرف فلیکس و یه جعبه از  جیب شنلش درآورد
یه پودر سفید رنگ بود  دهن فلیکس رو باز کرد و مقداریشو ریخت زیر زبون لیکس

_تو چطور فهمیدی

$راستش .... امروز یه حس بدی داشتم ... به گوی نگاه کردم ببینم حالت خوبه دیدم انرژی منفی از توعه  بعد شما را همین نزدیکی ها  حس کردم و فهمیدم  همه چی از چه قراره

_من فک میکردم که تو زندونیش کردی

همون طور که داشت به کارش ادامه میداد باهام حرف میزد

$ ظاهرا نمیشه  کاریش کرد ... اون یه روح نفرین شده ی سرگردانه  ..... و خودم هم چند باری سعی کردم یه راه حلی پیدا کنم اما هیچی نبود

_یعنی میگه همینطوری باید  بشیم تا دوبار......

با درد شدیدی که لایه دندون های میشم حس کردم حرفمو ادامه ندادم و دستمو گذاشتم رو دهنم

༒•𝑭𝒐𝒓𝒃𝒆𝒅𝒆𝒏 𝒍𝒐𝒗𝒆•༒Место, где живут истории. Откройте их для себя