p34 (دوست پسرم میشی)

139 24 16
                                    

با حرف چانگبین با تعجب به همدیگه نگاه کردن و بدون هیچ حرفی به سمت در راه افتادن و رفتن پایین

با دیدن یجی و یه دختر دیگه که فلیکس ندیده بودتش
شوکه شدن

هیونجین دست فلیکس رو گرفت و نزدیک تر رفت ولی وقتی به چند متری خواهرش نزدیک شد وایساد و به دختر کنارش لبخندی زد و باز نگاهش و به یجی داد

_اتفاقی افتاده یجی ؟؟

& خب راستش ... من میخواستم شمارو با ریوجین آشنا کنم ... و ... همینطور بگم که ریوجین از این به بعد پیش من میمونه

هیون جین خدا رو شکر میکرد که مین لین اونجا نبود وگرنه همه رو فحش بارون میکرد

_اعمم ... باشه ... هرجور صلاح میدونی

فلیکس لبخندی زد و دستشو طرف ریوجین دراز کرد

+ خوش بختم ... من فلیکسم

ریوجین با لبخند دست فلیکس رو گرفت

®منم خوش بختم

یهو با باز شدن در همه با ترس و تعجب به در نگاه کردن

و با مینسونگی که بغل هم بودن مواجه شدن

£ ∆ تو ماللللل منیییی ... والا منیییییی

مین هو جیسونگ رو براید استایل بغلش کرده بود و هردو با چشمای بسته داشتن یه آهنگی رو بلند می‌خوندن

و یهو چشماشو نو باز کردن و با جمعیت بسیاری از آدم که داشتن نگاهشون میکردم مواجه شدن

جیسونگ با دیدن تعجبی افراد لباشو گاز گرفت و از بغل مین هو اومد بیرون
و مین هو رو نیش خون گرفت
و سمت مینهو چرخید و با صدایی که هردوشون بشونون لب زد

£تو مگه نگفتی کسی خونه نیست ؟

∆خب من گفتم شایدددد

جیسونگ با حرس نگاهشو از مینهو گرفت و به بقیه داد

£معذرت می‌خوام ... من میرم بالا

و زود دوید و سمت بالا رفت و مین هو هم عذر خواهی کرد و دوید بالا

_خب ریوجین ... تو باید به این اتفاق ها عادت کنی ...

هیونجین با لبخند گفت
و یجی خنده ای کرد

.............................

Minho:

داخل اتاق شدم و با سنجابی که نیمه دراز داشت به پایین تخت نگاه میکرد

∆ چیشده ... دنبال چیزی می‌گردی ؟؟

£انگشترم رفت پایین تختت

و با دیدن باسن دایره ایش که قشنگ معلوم بود هیسی کردم و رفتم سمتش و یه اسپک محکم زدم به باسنش

£عاااااااااااااخخخخخ ....‌ وحشیییی ..‌‌ نمیگی درد دارهههه

که باعث شد بلند بشه و محکم از لپ باسنش بگیره و با چشمای وحشیش بهم نگاه کنه

∆اخه تو چرا باید این هلو رو جلوی چشمای من به نمایش بزاری

£دوست داری نگاه نکن .... اصلاااا من دوست دارم لخت و با شرت تو اتاق بگردم .... اون وقت تو باید بیای منو محکم بزنییی.؟؟؟؟؟؟

مین هو از کیوت بودن پسر رو به روش لباشو گاز گرفت و بهش با پوزخند نگاه کرد

£اگه اونطوری بگردی که .... قول نمیدم خودمو کنترل کنم .... دیدی فرداش صاحب چهار فرزند شدیمم

جیسونگ با حرف پسر رو به روش لباشو با عصبانیت گاز گرفت

£اوکییییی .... پس منم میرم تو اتاق فلیکس و هیونجین میاد پیش تو .... و الان فلیکس خون اشامه می‌تونه از من محافظت کنه

مین هو با شنیدن این حرف از جیسونگ اونو محکم گرفت و خوابوند روی تخت

∆ نمیزارممم .... نمیزارم از کنارم حتی یه جم هم بخوری .... حتی موقع حموم هم باهام میای

£ شتر در خواب ببیند پنبه دانه ..

با این حرف جیسونگ مینهو نیشخندی زد

∆میبینه ... شتر میبینه پنبه رو ... و من هم یه چیز دیگه رو میبینم

جیسونگ جشماشو ریز کرد

£چی؟

مین هو زبونش رو به دندوناش کشید

و جیسونگ با فهمید منظور پسر از خود بیخود شد

£از روممممم بلنددد شوووو پسرههه ی منحرففففففف

مین هو دستاشو به عنوان تسلیم بالا برد و از روی جیسونگ کنار رفت و کنارش دراز کشید

∆جیسونک .... یه سوال جدی ..اگه بهت پیشنهاد میدادم که دوست پسرم شی ... جوابت چی بود

جیسونگ عمیق فکر کرد

£راستش ... جوابم بله میشد .... چون از آدمای وحشی و جذاب خوشم میاد

و به مین هو نگاهی انداخت

∆پس حاضری باهم باشیم ؟؟؟؟؟؟

جیسونگ نگاه خیره ای به مین هو انداخت

£شاید

................

های گایز ... با اینکه پارت کم بود ولی بازم آپ کردم

امروز مثل سگ خستهههه هستمممممم

هعیییییی بای

༒•𝑭𝒐𝒓𝒃𝒆𝒅𝒆𝒏 𝒍𝒐𝒗𝒆•༒Where stories live. Discover now