p31( برام جبارنش کن)

222 29 22
                                    

& چانگبینننننننننننننننننننننننن

با صدای  یجی همه از جاشون پریدن

یجی و چانگبین داشتن بشقاب هارو می‌بردن آشپذخونه که چانگبین  پاش لیز خورد و خورد به یجی و تمام بشقاب ها شکست

فلیکس زود دوید سمت آشپزخونه با دیدن صحنه رو به روش نمیدونست بخنده یا جدی باشه

رفت جلو و بهشون کمک کرد تا بلند شن

&پسره ییییییی عوضییی .... جلوتو نگاه کن

¢بابا که چیییی .... چند تا بشقاب بودددد دااا ..... واقعا که تو باید یزره هم بگی  فدای سرممم که اتفاقی برای خودمون نیوفتاد

&خیلییی پروییییی

+باشه چیزی نیست  منم کمکتون میکنم  تا اینجا و تمیز کنید 

& اَه برامون کار درست کردی یزره جدی باششش

¢صحیح شما درست میگیییییییی

و با حرس و پرس رفت بیرون

_ اشکالی نداره یجی حالا چند تا بشقاب بود

یجی دیگه چیزی نگفت  و همه شروع کردیم به کمک کردن تا اونجارو تمیز کنیم

+آخ

همه برگشتن سمت فلیکسی که توی زمین نشسته بود و داشت تیکه های درشت سکته ی بشقاب هارو جمع میکرد و هیونجین با دیدن  اومدن خون از انگشت فلیکس .. سریع سمتش رفت و رو به روش نشت

دست کوچولوی فلیکسو تو دستش گرفت

_چیزی نیست یزره بریده شده

فلیکس سرشو تکون داد

یهو با خیس شدن انگشتش ضربان قلبش توی دهنش زده شد

هیونجین انگشت اشاره ی فلیکس رو داخل دهنش برد و خونشو میمکید

و این کار هیونجین باعث شد فلیکس به خنده بیوفته و به لبای درشت و گوشتی نگاهی کنه واییییی نه نه اینجا نمیتونست کاری کنه

با بیرون اومدن انگشتش از دهن داغ و خیس هیونجین
نگاهش و به زخمش داد و با دیدن قطع شدن خون نگاهی به هیونجین  کرد و لبخندی زد

هیونجین هم متقابلاً لبخندی زد و دستشو برد سمت  موهای فلیکس و به همشون زد

_پاشو 

دست هیونجین رو گرفت و بلند شد

+من میرم اتاق زود میام

هیونجین سرشو تکون داد

و به دور شدن فلیکس خیره شد

بعد تموم شدن کارها هیونجین کیکو گذاشت وسط میز و به بقیه نگا کرد که داشتن میومدن سمت صندلی تا بشینن کیک میل کنن

مین لین : من میرم به مینهو و جیسونگ هم بگم تا اون موقع به کیک دست نزنید

همه باشه ای گفتن

༒•𝑭𝒐𝒓𝒃𝒆𝒅𝒆𝒏 𝒍𝒐𝒗𝒆•༒Where stories live. Discover now