13. زبون دراز

3.7K 642 106
                                    

چرا رای ها رو نمی رسونید که زودتر اپ بشه؟؟

فصل سیزدهم

جین می دونست که نامجون کمترین کاری که ممکنه بکنه اینه که بزنتش.

دست هاشو روی صورتش گذاشت و با ناامیدی غرغر کرد:" آخه چرا هروقت ما دوتا باهم برخورد می کنیم همه چیز مثل یه انفجار لعنتی جرقه میزنه؟ چرا ما دوتا نمی تونیم خیلی ساده دو کلمه باهم حرف بزنیم و اتفاق بدی نیفته؟"

هوسوک با دهن بسته خندید:" چون تو و نامجون زیادی شبیه هم هستید. واسه همینم هست که هر وقت میایید حرف بزنید همه چی قاطی پاتی میشه."

جین از خودش دفاع کرد:" ما هیچم شبیه نیستیم. من هیچ شباهتی به اون پسر بچه ندارم."

هوسوک چشم های کشیده ش رو چرخوند:" هر جفت تون همیشه هر کاری خواستید کردید و حالا هم سعی دارید از دیگری برتری داشته باشید. درسته که من حق رو به تو میدم اما بنظرم بهتره یه مدت بذاری نامجون کنترل کنند باشه. حداقل تا وقتی که بتونید یه رابطه ی ثابت و محکم داشته باشید. من انقدر این رو میگم تا بالاخره متوجه بشی که... نامجون آدم بدی نیست جین ."

حرف هاش باعث شد جین کمی اخم کنه و هوسوک با لبخند ادامه داد:" سعی کن همه چیز رو از دید اون ببینی و خودت متوجه میشی که چی به چیه. بهش سخت نگیر."

" من سعی خودم رو می کنم که از دید اون به همه چیز نگاه کنم اما شک دارم بتونم دنیا رو اونقدر احمقانه ببینم." و بعد چرخید و با حالت اخمو به سمت اتاق نامجون راه افتاد.

اگر چاره ای به جز رفتن به اونجا وجود داشت، هرچی که بود جین اون رو انتخاب می کرد اما اون لحظه چاره ی دیگه ای نبود و جین مسلما نمی خواست افراد کشتی بخاطر لطفی که بهش داشتن توی دردسر بیفتن.

بهرحال اون ها چند روز بر خلاف میل کاپیتان شون به جین پناه داده بودن و جین بعد از چند روز آرامش واقعا بهتر شده بود. اگه بعد از اون شوک مجبور میشد بلافاصله بازم پیش نامجون برگرده حتما دیونه میشد.

وقتی که به در رسید برای یک لحظه خواست بچرخه و از اونجا دور بشه اما می دونست که این کار فقط اوضاع خودش رو پیچیده تر می کنه. اون دستگیره رو چرخوند و وارد اتاق شد.

فکر جین یک بار دیگه همه چیز رو مرور کرد. اگر پدرش سر قولش مونده بود... اگه اون...

اونطوری دیگه لازم نبود جین نگران هیچکدوم از این قضایا باشه چون اصلا سر و کارش به نامجون نمی خورد. بهرحال نامجون اذیتش کرده بود ولی جین نمی تونست به ریشه ی مشکلات فکر نکنه.

کاپیتان که دست هاش رو جلوی سینه ش جمع کرده بود با یه نگاه سرد نزدیک در ورودی وایستاده بود و با نگاه شاهین مانندش ورود جین به اتاق مطالعه رو بررسی می کرد.

Pirate Prince Namjin Ver.Where stories live. Discover now