31. برنده 🌊

2.9K 490 30
                                    

فصل سی و یکم

حالا تماشاچی ها فقط حلقه ی دوستی خودشون نبودن، تمام خدمه با لیوان های عرق نیشکر تو دست هاشون از گوشه و کنار کمپ آتیش با ناباوری درحال تماشا بودن.

صورت هاشون تقریبا به خنده داری صورت نامجون بود و جین به سختی تونست جلوی خنده ش رو بگیره... البته صورت هیچکس با کاپیتان شکست خورده قابل مقایسه نبود.

یه خنده ی کوچک از لب هاش رها شد اما زود خودش رو جمع کرد و به سمت نامجون که داشت شمشیر رو از زمین بر می داشت برگشت. صورت متعجبش حالا بیشتر به نارضایتی شبیه بود.

نامجون ایستاد و با یه حالت خاص انگار خاک روی کتش رو تکوند.

جین که پاش آروم رو روی کف چوبی میزد پرسید:" برای مرحله ی دوم آماده ای؟ حالا کلی هم تماشاچی داریم." و با تیغه ی شمشیرش به افراد بنگتن اشاره کرد.

بعد با لحن کرمالودی اضافه کرد:" اوخی... اخم هات رو باز کن. هنوز که کارمون تموم نشده." اما ناگهان حس کرد دوباره داره سرفه ش می گیره.

جین هرچیزی که ممکن بود باعث بشه الان به سرفه بیفته رو لعنت کرد و تمام احساساتش رو کنار زد تا روی کنترل کردنش تمرکز کنه. نامجون داشت بهش نگاه می کرد... اصلا امکان نداشت کم بیاره.

نگاه روی صورت نامجون به پسر موقهوه ای هشدار میداد که قصد داره این بار جدی بازی کنه و حالا وقتش بود که جین هم از تمام مهارت هاش استفاده کنه.

جین سعی کرد با چند تا نفس قلب ضعیف اما تپنده ش رو آروم کنه و یک بار دیگه برای به دست گرفتن حمله قدمی به جلو برداشت.

از دید کوکی، هنوز هم همه چیز قابل باور نبود. چطور جین شمشیر نامجون رو اونقدر به گردن کاپیتان نزدیک کرده بود؟ از کی تا حالا جین می تونست شمشیر دست بگیره؟ چه اتفاقی افتاده بود؟!

نامجون مثلا تمام تلاشش رو نکرده بود اما اینکه بهرحال جین بتونه تا اون مرحله پیش بره واقعا شوکه کننده بود.

کوکی به سمت تهیونگ که پرستار رو تکون میداد چرخید، اون داشت می پرسید:" جیمین بدجنس! تو خوب می دونستی چنین اتفاقی میفته؟"

پسرک خندید و نا مطمئن گفت:" هاهاها! متاسفم؟" و وقتی تهیونگ دست از تکون دادنش برداشت گفت:" اما من که بهتون گفتم، جین اگه نتونه کاری رو انجام بده بلوف نمیزنه. اون در واقع کارش با شمشیر خیلی درسته. از بهترین ها یاد گرفته... و با بهترین ها تمرین کرده..."

تهیونگ شروع کرد:" اینکه کسی کارش با شمشیر خوب باشه یه چیزه، اینکه کسی بتونه شمشیرش رو به گردن ناخدا کیم برسه یه چیز دیگه س! من که باورم نمیشه، باید یه اشتباهی شده باشه... چون... آم..." اما بعد حرفی نزد و به سمت نامجون و جین چرخید.

Pirate Prince Namjin Ver.Where stories live. Discover now