23. تنها

3.2K 529 143
                                    

شرط رای بذارم که برسونید زودتر اپ شه؟

فصل بیست و سوم

سه روز بدون اینکه انسان دیگه ای رو دیده باشه، تو شرایط و موقعیت خیلی نامناسب گذرونده بود که داشت دیونه ش می کرد. می تونست ترک خوردن گلوش رو از خشکی کاملا حس کنه.

این دیونگی بود.

اون به کمک خواستن با فریاد زدن فکر کرد چون مشخص بود که نامجون قصد نداشت برگرده پیشش ولی اگه خوش شانس بود کسی مثل کوکی یا هوسوک شاید کمکش می کردن...

اما وقتی بیشتر فکر کرد متوجه شد که این فکر تا چه حد احمقانه س. کوکی بهش کمکی نمی کرد و صد البته کوکی تا الان قضیه رو برای هوسوک هم تعریف کرده بود... و هوسوک هم احتمال زیاد فقط براش تاسف میخورد همین.

و جیمین، خب اون که حتی از خود جین هم بیشتر از نامجون می ترسید.

اون تنها بود.

نامجون واقعا اون رو تو چنین شرایطی قرار داده بود... و همه متعجب بودن که چرا جین می خواد فرار کنه...؟ بخش غمناک این بود که جین می تونست تصور کنه نامجون احتمالا اون رو اونجا رها کرده تا بپوسه. این مسلما بخشی از تنبیه نامجون بود. آیا قصد کشتنش رو داشت یا می خواست خرد و نابودش کنه؟

چه توهین آمیز. از بین تمام نوع های مرگ، اون قرار بود درحالی بمیره که به تخت یک جنایت کار بسته شده، لخت و کثیفه و ...

این رقت انگیز بود.

بعد از این تفکرات جین سعی کرد آروم تر نفس بکشه و آروم بگیره. اون سعی کرد خودش رو قوی نگه داره و اگه قرار بود اونطوری بمیره تصمیم گرفت به نامجون نشون بده که نتونسته اون رو به این سادگی بشکنه.

اون قصد نداشت اینطوری تنزل درجه پیدا کنه و نتیجه ش هم براش اهمیتی نداشت. دیگه هیچی مهم نبود. شب وقتی داشت به خواب می رفت طوری احساس درد می کرد که هرگز تجربه نکرده بود که البته تعجبی هم نداشت.

صبح که بیدار شد حس می کرد کاملا ترک شده. هیچ تغییری ایجاد نشده بود. اون هنوز سردش بود و تنها بود. حتی فکر کردن به برگشت پیش خانواده ش هم باعث میشد یه طعم تلخ رو تو دهنش حس کنه و این بهش یادآوری می کرد که چهارمین شبی هست که آب نخورده.

معلمش زمانی بهش گفته بود که انسان فقط یه مدت کوتاه بدون آب دووم میاره و بعدش بدن شروع به خشک شدن میکنه و طوری که جین بیاد می آورد شخصی که به اون شرایط دچار بشه مرگ خیلی راحتی نخواهد داشت. این چیزی بود که بخاطر فرارش سرش اومده بود.

نه اینکه از فرار پشیمون باشه اما اگر صبر کرده بود شاید یه موقعیت دیگه پیش می اومد. اگر یه راست به معبد نرفته بود. اگر مثلا یک روز خودش رو قایم کرده بود و بعد می رفت. یا وقتی که نامجون بندر رو بدون اون ترک می کرد رفته بود الان اینجا نبود...

Pirate Prince Namjin Ver.Where stories live. Discover now