16. خروج از کشتی

3.4K 604 39
                                    

رای ها یکم بهتر شده اما بازم رای فراموش نشه!💔
فصل شانزدهم

جیمین با صدای یواش و هیجان زده با دیدن جین صدا زد:" جین !"

اون برای جیمین دست تکون داد.

افراد کشتی هم به اندازه ی جین برای ترک کشتی بنظر مضطرب می اومدن اما این حس باعث نشد موقع عبور جین از کنارشون بهش پوزخند نزنن. جین خیلی عادی جیمین رو بغل کرد و بعد عقب کشید تا چهره ی کاملا شادش رو نگاه کنه.

جین مطمئن بود از روز اول حضور تو این کشتی، این اولین بار بود که جیمین انقدر خوشحال بود. البته حق هم داشت.

جین به افرادی که درحال پیاده شد از بنگتن بود نگاه کرد و شروع کرد:" خب، پس..."

جیمین موهاش رو از جلوی صورتش کنار زد و زمزمه کنان گفت:" آره، فکر کنم فردا دیگه بتونیم برگردیم به زندگی عادی مون."

جین با دهن بسته خندید و دست هاش رو جلوی سینه ش گره کرد:" اگه خوب پیش بره آره..."

جیمین به آرومی پرسید:" خب وقتی از کشتی رفتیم پایین چیکار کنیم؟"

جین بهش اشاره کرد تا دنبالش بره و وقتی به لبه ی عرشه رسیدن و از دزدای دریایی فاصله گرفتن به جلو خم شد:" من فکر میکنم نامجون بهم شک کرده و بدون شک حسابی حواسش رو به من جمع میکنه اما ما دوتا باید تمام سعی مون بکنیم که باهم بمونیم. به محض اینکه حس کنم حواسش پرته بهت علامت میدم، مثلا میگم "جیمین موهات چه بهم ریخته شده برو درستش کن. " بعد تو به بهونه ی اینکه داری میری موهاتو مرتب کنی میدویی میری سراغ مامور ها و اونا رو مستقیم میاری پیش من و نامجون. وقتی مامور ها چشمشون به من بیفته دیگه قضیه خودش پیش میره..."

جیمین با یه چشمک پایین موهاش رو بین انگشت هاش گرفت:" حالا واقعا موهام اونقدر بهم ریخته س؟"

جین به طرف دیگه ای نگاه کرد:" بهرحال... من که حس می کنم ما خیلی زیاد از حد تو این کشتی موندیم."

جیمین تایید کرد:" این خیلی عجیبه که ما بیشتر از یک هفته س اینجاییم."

جین با طعنه تایید کرد:" دقیقا! اما من یک روز دیگه رو هم اینجا تحمل نمی کنم." و با عقب انداختن موهای بلندش به مرد هایی که درحال عبور و مرور تو بندرگاه بودن نگاه کرد.

اونا واقعا شانس آورده بودن.

جیمین با شادی خندید:" این اولین باریه که من به این بخش کشور میام."

جین هم با آه تایید کرد:" منم همینطور ولی قراره خاطره ی خوبی بشه..."

" جین !"

شاهزاده با خشم به سمتی که اسمش رو صدا کرده بودن چرخید. هنوز عادت نداشت اسمش اینقدر راحت و بی لقب صدا بشه.

یونگی با نگاه قدرتمند و بی تفاوتش داشت به اون نگاه می کرد. اون خیلی بنظر جدی می اومد.

Pirate Prince Namjin Ver.Where stories live. Discover now