47.

2.6K 427 81
                                    

رای ها و نظرات خیلییی کم شده!!

فصل چهل و هفتم

جین نمی تونست نخنده:" داری سرخ میشی!!!" و به سمت نامجون اشاره کرد.

نامجون سریع صورتش رو به سمت دیگه ای برگردوند:"نخیرَ م."

جین شروع به اذیت کردن کرد:"چرا هَم!! آخی چه ناز!" و بعد صاف تر ایستاد.

اما وقتی که سعی کرد فاصله بگیره نامجون خم شد و بازوش رو گرفت بعد

پوزخند زنان گفت:" حالا جملات من رو بر ضد خودم به کار می بری؟"

جین موهاش رو به عقب هل داد:" بی خیال. من جمله ات رو بهتر کردم. باید

ازم تشکر کنی."

نامجون به سمت صورت جین خم شد و جین بخاطر فاصله ی نزدیکشون لرزید.

نامجون شروع کرد:" من روش های دیگه ای هم برای تشکر از مردم دارم

میدونی..."

ناگهان صداش بطرز غیرقابل تصوری آهسته و عمیق شد و جین اون حس آشنا

رو تو تمام بدنش حس کرد ... اما بعد نامجون عقب کشید و لبخند پر از اعتماد

به نفسش رو روی صورتش به نمایش گذاشت.

کنترل روی خود از ذهنش گذشت و باعث شد بلافاصله از جا بپره و از نامجون

فاصله بگیره حرکتی که از دید نامجون پنهان نموند و بنظر می اومد هیچ خوشش

نیومده که جین بخواد ازش فاصله بگیره.

جین با کمی لکنت گفت:" خب. من دیگه بهتره که برم." و سعی کرد بازوش رو

از نامجون پس بگیره اما رهاش نکرد و بجاش با حالت سر در گمی اخم کرد.

" صبر کن، آخه چرا؟" نامجون با صدایی که به سختی شنیده میشد پرسید.

جین بهش لبخند زد که نشون بده تقصیری گردن نامجون نیست و گفت:"

بارون بند اومده و من فقط دارم میرم. حالا ولم کن." لحن جین دستوری بود

هرچند که باز هم نادیده گرفته شد.

" چیزی که گفتم ناراحتت کرد؟ میدونی که من فقط داشتم شوخی می کردم

درسته؟"

جین تقریبا غرید:" میشه تمومش کنی؟" و بعد از اینکه نامجون دستش رو ول

کرد آستینش رو مرتب کرد و با لحن دلخوری گفت:" من که نمیخوام از کشتی

ات پیاده بشم! فقط میخوام برم با موچیم حرف — "

نامجون توپید:" آخه چرا همش عقده ی این جیمین لعنتی رو داری؟!"

جین بی اختیار چشم هاش رو ریز کرد:" حالا من عقده ی بهترین دوستم دارم؟ "

نامجون با کله شقی چشم هاش رو به زمین دوخت:" تو می تونی همونطور که با

Pirate Prince Namjin Ver.Where stories live. Discover now