52.

2.2K 426 20
                                    

رای ها خیلی کم شده. اگه نمی خونید اپ نکنم خب...

فصل پنجاه و دوم

مرد سوم لبخند شیطنت آمیزی به نامجون زد:" من از تو دستور نمیگیرم کیم نامجون. من کاری رو می کنم که منافع ملکه اول رو تامین کنه."

و بعد نگاهش رو به سمت کاپیتان وانگ چرخوند:" ایشون از طرف خاندان جونگ برای بردن هوسوک اینجا اومدن. پسری از خون اشراف که تحت تاثیر فکر اشتباه تصمیم گرفت مدتی رو کنار دزد های دریایی سفر کرد. اما حالا وقتشه پیش خانواده شون برگردن."

جین اخم کرد. ملکه اول؟ منظورش... منظورش مادرِ برادر بزرگترش، بود؟ اما چرا ملکه باید کسی رو تا چنین جایی فرستاده باشه...؟ چرا نامجون باید با چنین فردی اینجا قرار می داشت؟!

بوگوم با وانگ ادامه داد:" داشتم می گفتم... در مورد معامله... اگه بخوام رو راست باشم، اگر کشتی نامجون رو هم حساب کنم؛ ما با 3 کشتی اینجا هستیم و شما فقط با یه دونه. پس با خشونت آمیز کردن ماجرا ... قضیه نهایتا طبق خواسته ی من پیش میره اما من ترجیح میدم بیشتر به روش های صلح آمیز فکر کنم و اولین و تنها خواسته ام اینه که بذارید ما ناخدا نامجون رو با خودمون ببریم."

نامجون دوباره تلاش کرد:" این کارا چیه؟! برنامه ی ما این نبود! به من تصمیم گیری کامل وعده داده شده بود!"

" تا اینجا بله. تو چنین اهتیای داشتی اما از این لحظه به بعد، تصمیم گیرنده من هستم. ممنون که بخش خودت رو به خوبی انجام دادی... البته باید بگم... 95% درست. چون بهرحال نتونستی چنین حجومی رو بگیری."

بعد به سمت ناخدا وانگ چرخید:" خب، می تونیم معامله مون رو داشته باشیم؟"

ناخدا کمی فکر کرد:" یعنی واقعا تمام خواسته تون بردن اون فرده؟ من بردن پسر ارباب جونگ رو با هیچ چیزی معامله نمی کنم ..."

بوگوم تایید کرد:" میتونی پسر اربابت و... چیز های بیشتری رو هم داشته باشی..."

جین که نمی تونست باور کنه پاش رو روی پای مردی از افراد وانگ که نگهش داشته بود کوبید اما این فقط عصبی ترش کرد و باعث شد سفت تر نگهش داره و با غرغر گفت:" کاپیتان این یکی احتیاج داره که آروم بگیره!"

جلوی دهنش با دست بزرگ مرد پوشیده شده بود پس حتی نمی تونست فریاد بزنه.

نامجون که از خشم تقریبا قرمز شده بود عربده کشید:" بهش دست نزنید آشغال هاااااااا..." و سعی کرد با بوگوم صحبت کنه:" فکر کردی داری چیکار می کنی!!"

ولی بوگوم فقط جواب داد:" در هر حال... تو هنوز هم جز متحدین ما هستی. ملکه به دوستانش پشت نمی کنه اما لزوما قرار نیست همه ی متحدین، دقیقا به همه ی چیزهایی که میخوان برسن. به خصوص که این خواسته ها، با منافع اصلی ملکه منافات داشته باشن." و این لحظه بود که با تایید ناخدا وانگ در مورد معامله شون؛ با حرکت دست اشاره کرد:" ناخدا نامجون رو ببرید."

Pirate Prince Namjin Ver.Where stories live. Discover now