Date night [شب قرار ]

2.6K 250 94
                                    

برای آخرین بار تو آینه خودشو چک کرد
برخلاف همیشه که تیپ رسمی داشت این دفه رو اسپورت پوشید
علاقه ای به رنگ مشکی داشت ؛البته هر رنگی بهش میومد

یکم از عطر مورد علاقش زد و ساعتش از رو‌میز ورداشت
۷:۲۵ رو‌نشون میداد
آدرس خونه هری رو‌بلد بود و‌همش ۱۵ دقیقه با مال خودش فاصله داشت
-موفق باشی مرد‌جوان
تو‌آینه به خودش گفت و از اتاق خارج شد
خونه رو ترک کرد و وارد پارکینگ‌ شد
امشب کلاً دلش مشکی مخاست پس سوار لمبورگینی مشکی رنگش شد و با سرعت از پارکینگ خارج شد .

***

جلو‌در خونه ایستاد و آروم‌زنگ رو فشار داد
یه خانوم‌مسن‌اومد و‌در رو‌باز کرد
•خوش اومدین ... آقای استایلز الان میان خدمتتون لطفاً ازین طرف
زین رو به سمت سالن بزرگ خونه هری راهنمایی کرد
•چیزی میل دارید بیارم براتون؟
مهربانانه از زین پرسید
-نه ممنونم همینجا منتظر میمونم
•هر جور که مایل باشید
با لبخند گرمی که به زین زد سالن روترک کرد

اطرافشونگاه کرد
خونه اش فشنگ بود
دقیقاً طبق چیزی که فکرشو میکرد هری وسیله های تزئینی زیاد استفاده نکرده بود
همه چیز کاملاً مرتب و انگار با خط کش اندازه گیری شده بود که تو چه فاصله ای از هم دیگه قرار بگیرن
بوی خوبی تو‌خونه پیچیده بود
شبیه بوی وانیل... شاید خدمتکارش مشغول کیک درست کردن یا یه همچین چیزی بود
حواسش کاملاً پرت قاب عکس های بالای شومینه شده بود و از رو اونا فهمیده بود که هری یه خواهر داره البته اگه اشتباه نمیکرد

+خوش اومدی زین
به سمت صدای هری برگشت و با دیدنش تو اون تیپه ساده و راحت لبخند زد این همون چیزی بود که میخواست
راحتی
-سلام هری ...ممنونم
به سمت مرد چشم سبز قدم برداشت
-داشتم یکم فضولی میکردم
به قاب عکس ها اشاره کرد
+ مشکلی نیست اونا خانواده ام هستن که تو لندن زندگی میکنن
دستی توی موهاش کشید و اونارو به عقب هل داد
-خواهرت دوست داشتنیه
تعریف کرد و رو به روش وایساد
-البته نه به اندازه تو
لایه صورتی کم رنگی رو گونه هاش رو پوشوند و نرم خندید
+ممنونم
-خب میتونیم بریم ؟
به ساعت رو مچش اشاره کرد که دقیق ۸ رو نشون میداد
+ازین طرف
جلو تر از زین حرکت مرد و هنگام خروج از خونه اول زین رفت و پشت سرش هری
در ماشین رو براش باز کرد
+خودم میتونستم زین
-نمیخوام بعداً بهم غر بزنی تو قرار اولمون در ماشینو برات باز نکردم ...پس بفرمایید
با دستش به داخل ماشین اشاره کرد و هری سپار شد و کمربندشو بست
زین مرد مهربونی بود ...برخلافیه قیافه خشنش
سریع سوار شد و ماشین رو روشن کرد و با سرعت معمولی جا پارک رو‌ ترک کرد
-جای خاصی رو مد نظر داری یا من پیشنهاد بدم؟
+تو‌ من‌ رو به این قرار دعوت کردی پس انتخاب مکانش هم با خودته
-پس میبرمت جایی که خودم خیلی دوسش دارم
سرعتشو بیشتر کرد و با خوشحالی به سمت مقصد مورد نظرش میروند

Bosses[Z.S _ Mpreg]Where stories live. Discover now