فلش بک✨(یک هفته بعد از انجام دادن تست بارداری)
+خب نتیجه چیه دکتر براون ؟
عینکشودرآورد و برگه نتیجه آزمایش خون هری روروی میز گذاشت
•چرا بهشون نگفتید ؟
هری سرشو پایین اندتخت تا باهاش چشم توچشم نشه
+من ...خب منترسیده بودم و بنظرم اون بهترین کار بود
•ولی اینا واقعاً خطرناک هستن ...شما ناخواسته بدون اینکه بدونید دارین خودتون رومعتاد میکنید
جدی گفت و هری سرشوبلند کرد
+یع...یعنی چی؟
شوک زد سوال کرد
•مولوکول هایی توخونتون پیدا شده که تودست مواد مخدر جا دارن و ...احتمالاً شما ازین خبر نداشتید که مصرفش کردین ولی هرچه سریع تر متوقفش کنید لطفاً
+اینا ...اینا خیلی ...مضر هستن؟
با ناراحتی و صدای لرزونش پرسید
•ضرر که دارن ولی خوبه که زود فهمیدیم و...شما از همین امروز باید مصرف اون قرصها رو قطع کنید ...تا هم بتونید بچه دار شید هم از اعتیاد خطرناکی که چند قدیمیتپن هست جلوگیری کنید
دستاشو تو هم قفل کرد و لبخند مهربانانهای بههری زد تا بهش اطمینان بده اوضاع اونقدرام که فکر میکنه بد نیست و میشه از شرش خلاص شد .
+ولی من ...من نمیدونستم اینارو
به کفشاش نگاه کرد
+به هر حال ممنونم دکتر و ...راجب اینا...
•پزشک اسرار مریضش رو برای کسی فاش نمیکنه ...مطمئن باش
لبخند زد
آروم از جاش بلند شد
+ممنونم دکتر براون ...فقط تا چند وقت اثرش میمونه ؟
•اثرات جانبی مثل سر درد، بی حالی،کوفتگی و اینا داره ولی اگه منظورتون برای بچه دار شدنه باید بگم که ...احتمال زیاد تا ۲-۳ هفتهای یا شایدم بیشتر بمونه
+شت ...
زیر لب گفت
•جای نگرانی نیست ...
خودکارش روبرداشت و روی برگه نسخهاش چندتاکلمه نوشت
•اینارومصرف کنید ...چندتا ویتامین و مکمل که بهتون کمک میکنن تا راحت تر از شر این مواد مضر تو بدنتون راحت بشید
برگه رو سمت هری گرفت
+واقعاً ممنونم دکتر ...خیلی خیلی متشکرم
برگه روگرفت و با دکتر دست داد و ابخند بزرگی روصورتش نقش بست
•انجام وظیفهاس
+ممنونم ...روز خوبی داشته باشید
سرشو به نشونهی احترام تکون داد و از اتاق خارج شد .***
+امروز رفتم پیش دکتر بروان
لیوان چاییش رو با دوتا دستاش گرفت و رو پاهای مرد نشست
-چرا بهم نگفتی؟
اخم کرد و کنترل تی وی رو ورداشت و صداشو کم کرد
+خب تو کار داشتی و منم تنهایی رفتم
-باید بهم میگفتی
با دلخوری و عصبانیت گفت
+خب ...ببخشید من نخواستم مزاحم کارت بشم
-مزاحم؟
ابروهاشو بالا انداخت و دوباره اخم کرد و این دفه شدید تر از قبل بود
لیوانشو رو میز گذاشت و برگشت سمت مرد
+زینی من ...من که منظوری نداشتم از کارم
-ولی باید بهم میگفتی ...من بخاطر اینکه مجبورت کردم خون بدی عذاب وجدان داشتم و دارم ...وقتی اونجوری تو بغلم گریه میکردی و میتونستم ترس رو از نگاهت بخونم ...من از خودم متنفر بودم و هستم بخاطرش ...و تو ...
سعی میکرد صداش رو زیاد بالا نبره ولی زیاد موفق نبود
+ببخشید
محکم مرد رو بغل رد و سرشو رو شونهاش گذاشت
+ببخشید زینی ...نمیدونستم انقدر برات مهمه
به آرومی گفت تا لرزش صداش زیاد معلوم نشه
-هرچی که راجب تو باشه برای من مهمه هری...حتی کوچک ترینشونم برام مهمه
با لحن ملایم تری گفت و دستاشو دورش پیچید و صورتشو تو گردنش فرو کرد تا با عطر تنش آرامش بگیره
![](https://img.wattpad.com/cover/195765194-288-k386399.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Bosses[Z.S _ Mpreg]
Acción-تو رئیس من نیستی ... +چرا هستم؛ هم توتخت هم تومحل کار من رئیستم کیوتی Highest ranking #1 zarry #1 stylik #1 zarrystylik #1 lgbtfiction #1 gayromance #2 romance #16 zaynmalik #4 onedirection